نام‌شناسی و ریشۀ واژه‌ها

این مطالب بخشی از کتاب دانشنامۀ نام‌ها و واژه‌ها نوشته اینجانب است. با ذکر منبع استفاده از این مطالب بدون اشکال است.

ترجمه اِفتَح

تمرین سوم درس سوم عربی نهم:

﴿رَبَّنا افْتَحْ بَینَنا وَ بَینَ قَومِنا بِالْحَقِّ وَ أَنتَ خَیرُ الْفاتِحینَ﴾ (الْأعراف: 89)

[ای] پروردگارِ ما، میانِ ما و مردممان از روی حق راهی بگشا، حال آنکه تو بهترین راه­گشایانی.

این ترجمه، مناسب دانش آموز است.

امّا در برخی از ترجمه های قرآنی «اِفْتَحْ» را «داوری کن» معنا کرده­اند.

ترجمۀ استاد مهدی فولادوند: بار پروردگارا، میان ما و قوم ما به حق داوری کن که تو بهترین داورانی.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

معادل وَضَعَ در عربی عامیانه

«وَضَعَ» به معنای «گذاشت، قرار داد» است. در گویش عامیانه به جای آن گفته می­شود:

«خَلَّی» یا «حَطّ»؛ مثل: «ضَعْـهُ هُنا.»

در عربستان سعودی: «خَـلّـی هینا.»

در مصر: «حُطُّـه هینا.»

در عراق: «خَـلّـی اِهنا.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ریشۀ واژۀ نفاق منافق نفقه

«نَفَقَة» به معنای «هزینه» است. «نَفَقَة» از «نَفَق» به معنای «تونل» است و کلمات منافق و نفاق نیز از آن مشتق شده­ اند. نفاق مصدر است به معناى منافق بودن، منافق کسى است که در باطن کافر و در ظاهر مسلمان است.

﴿یَقولونَ بِأَفْواهِهِم ما لَیْسَ فی قُلوبِهِمْ﴾ (آل عمران: 167)

طبرسى در وجه این تسمیه می­ گوید:

منافق به­ سوى مؤمن با ایـمان خارج می­ شود و به ­سوى کافر با کفر.

و ادامه می­ دهد که علّت این تسمیه آن است که منافق از ایـمان به طرف کفر خارج شده است.

نَفَق نقبی است در زیر زمین که درب دیگرى براى خروج دارد و در این آیه:

﴿فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ...﴾ انعام: 35

مراد همان نقب است یعنى اگر بتوانى نقبى در زمین یا نردبانى بر آسمان بجویی...

ضمناً «یَربوع» موش صحرایی است که دو لانه می­سازد یکى به نام نافِقاء که آن را پنهان می ­دارد دیگرى به نام قاصِعاء که آشکار است، چون دشمن در قاصعاء به آن حمله کند وارد نافقاء شده و از آن خارج می­ شود؛ این مطلب در صِحاح و قاموس و اَقرَبُ الْمَوارِد نقل شده است، طَبَرْسى (طَبْرِسی) در علّت تسمیه نافقاء فرموده که: یربوع از آن خارج می­شود.

نفقه آذوقه ­ای بوده است که در نَقْبی در جایی مانند کوه می­ گذاشتند تا دست دیگری بدان نرسد و هزینه را در عربی نفقه نامیده ­اند که از این ریشه است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ریشۀ واژۀ شیمی

«کیمیاء» به معنای «شیمی» برگرفته از «کیمیا» در فارسی است. دانشمند ایرانی محمّد بن زکریّای رازی در جست­ و­جوی مادّه ­ای بود که به پندار پیشینیان می­ توانست مس را تبدیل به طلا کند. او آزمایش­ های بسیاری انجام ­داد و چنین چیزی نیافت، امّا مجموعۀ کارهای او باعث ­شد که دانش شیمی از نام کیمیای او ریشه بگیرد.[1]

 

[1] Chemistry در انگلیسی، chimie در فرانسه، química در اسپانیایی، chimica در ایتالیایی، chemia در لهستانی، χημεία در یونانی که همان کیمیا تلفّظ می­شود و در همۀ زبان­های جهان همگی برگرفته از نام کیمیا است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ریشۀ واژۀ کهربا

«کَهْرَباء» در اصل واژه ­ای فارسی و از ریشۀ «کاه­رُبا» است. کاه­رُبا همان الکتریسیته است که به عنوان مثال هنگام شانه ­کردن موی سر با شانۀ چوبی ایجاد می ­شده است و کاه را به خود جذب می­ کرده است و آن را کاه ­رُبا نامیده ­اند زیرا که کاه را می­ ربوده است. همچون آهن­رُبا که آهن را می ­رباید. سپس کاه ­ربا تبدیل به کَهرُبا و سپس کَهْرَباء شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ریشۀ واژۀ عربة

«عَرَبَـة» به معنای «گاری، چرخ، چهارچرخه» است که از واژۀ فارسی «ارابه» گرفته شده است؛ به صورت «عَرَبیَّـة» در سوریه و عربستان سعودی و«عَرَبانَـة» در عراق به معنای گاری به کار می­ رود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ریشۀ واژۀ شیطان

«شَیطان» معادل «اهریـمن» در فارسی است. در انگلیسی Satan با تلفّظ سِی­تِن گفته می­شود که به نظر می ­رسد از عربی، عِبری، سُریانی یا ... وارد انگلیسی شده باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

وزنهای مشترک در مذکر و مؤنث

وزن­های فَعول، مِفعال، مِفعیل و فَعّالة در مذکّر و مؤنّث مشترکند. مانند عروس و عجوز، مضیاف و مقدام، مِعطیر و مسکین، مِکَرّ و مِفَرّ و علامة.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تای وحدت در عربی

ة در نملة تاء وحدت است. نَمْل اسم جنس به معنای مورچه و نملة به معنای یک مورچه است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ریشه واژۀ جاب یجیب جیب در عربی

برخی بر این باورند که «جاءَ بِـ» به معنای «آورْد» در محاورات به «جابْ» تبدیل شده است.

(ماضی: جابْ، مضارع: یِجیبْ و امر: جیبْ) و برخی نیز آن را دگرگون شدۀ «جَلَبَ» می­دانند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰