نام‌شناسی و ریشۀ واژه‌ها

این مطالب بخشی از کتاب دانشنامۀ نام‌ها و واژه‌ها نوشته اینجانب است. با ذکر منبع استفاده از این مطالب بدون اشکال است.

واژه های فرانسوی در فارسی

آباژور، آبونمان، آپاندیس، آپارتمان، آسانسور، آلیاژ، آمپول، اپوزیسیون، املت، باسن، بتون، بلیت، بیسکویت، پاکت، پالتو، پریز، پلاک، پماد، پوتین، پودر، پوره، پونز، پیک نیک، تابلو، تراس، تراخم، نمبر، تیراژ، تور، تیپ، خاویار، دکتر، دلیجان، دوجین، دوش، دبپلم، دیکته، رژ، رژیم، رفوزه، رگل، رله، روبان، زیگزاگ، ژن، ساردین، سالاد، سانسور، سرامیک، سرنگ، سرویس، سری، سزارین، سوس، سلول، سمینار، سودا، سوسیس، سیلو، سن، سنا، سندیکا، سیفون، سیمان، شانس، شوسه، شوفاژ، شیک، شیمی، صابون، فامیل، فر، فلاسک، فلش، فیله، فیبر، فیش، فیلسوف، فیوز، کائوچو، کابل، کادر، کادو، کارت، کارتن، کافه، کامیون، کاموا، کپسول، کت، کتلت، کراوات، کرست، کلاس، کلوب، کلیشه، کمپ، کمپرس، کمپوت، کمد، کمیته، کنتور، کنسرو، کنسول، کنکور، کنگره، کودتا، کوپن، کوپه، کوسن، گاراژ، گارد، گاز، گارسون، گریس، گیشه، گیومه، لاستیک، لامپ، لیسانس، لیست، لیموناد، مات، مارش، ماساژ، ماسک، مبل، مغازه، موکت، مامان، ماتیک، ماشین، مانتو، مایو، مبل، متر، مدال، مرسی، موزائیک، موزه، مین، مینیاتور، نفت، نمره، واریس، وازلین، وافور، واگن، ویترین، ویرگول، هاشور، هال، هالتر، هورا و بسیاری از واژه‌های دیگر.
 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ریشه یابی واژه ی « خـُرافــات » خرافه نام چه کسی بوده است ؟



واژۀ «خرافات» را در دو زبان فارسی و عربی بسیار به کار می برند.

«خُرافه» نام مردی در دورۀ جاهلیت عرب حجاز (پیش از اسلام) از قبیلۀ عذرة بود که سخنان باور نکردنی و شگفت بر زبان می راند .

این مرد گفته بود که جن ها او را ربوده و در دست آنان مدتى دربند بوده است. وی به میان مردم رفت و آنچه را دیده بود تعریف کرد. مردم ناباورانه از سخنانش شگفت زده شدند و گفته هایش را دروغ شمردند.

 او می گفت با جنیان سخن گفته است. از آن پس هر که سخن نادرستی می گفت که ریشه در پندارگرایی و نادانی داشته باشد؛ به زبان عربی می گفتند:

{ جاءَ بـِحَدیثِ خُرافة. } یعنی سخن خرافه را آورده است . مانند خرافه سخن می گوید.

این داستان از عربی به فارسی وارد شد.

نام مردی پری زده از قبیلۀ عذرة بوده است و او آنچه از پریان می دید، نقل می کرد و مردم او را بدروغ می پنداشتند و باورنداشتندی و گفتندی: هذا حدیث خرافة و هی حدیث مستملح کذب. (مُنتَهَی الأَرَب).

کم کم واژۀ خرافه که نام آن مرد خیالاتی و توهّم گرای عرب بود گسترش معنایی یافت تا جایی که خرافة را جمع بستند و خرافات کردند . یعنی سخنانی که از پندارهای نادرست و نادانانه ریشه می گیرد.

امروزه داستان آن مرد که نامش خرافه بود فراموش شده ولی باورهای دروغین، نادرست و نابخردانه را خرافات نامند.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ریشه یابی واژه های بهار ، تابستان ، پاییز و زمستان :



بهار در اصل بَــه + آر است به معنی آورنده بهترین ها .واژه « به » در بهمن و بهرام نیز وجود دارد .
تابستان یعنی زمان اوج تابیدن خورشید به طبیعت .( تاب + ستان )
پاییز احتمالاً پای ریز یا چیزی مانند همین واژه باشد که برگ ها در پای درختان می ریزند .
زمستان یعنی سردستان . زِم و زَم و سِم و شِم پیشوندهای به معنای سرد هستند. زم در واژه هایی چون زمستان( سرماستان ) و زمین( یخ بسته ) و زمهریر( جای سرد دوزخ) یافت می شود .سم در سمیرم شهر خنک استان اصفهان. شم در شمران یا شمیران که به معنی دامنه سرد است و در برابر تهران ( دامنه گرم ) قرار دارد .
 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

واژگان عربی در انگلیسی


bedouin بدوی و sheik شیخ، caliphخلیفه وsultan سلطان. camel شتر،wadi وادی، وdhow دهو.mosque مسجد و minaret مناره .بودن چنین واژه هایی از عربی در انگلیسی کاملاً طبیعی است زیرا مثلاً در انگلیس که شتر ندارند و شگفت نیست که کَمِل را از جَمَل بگیرند. اما...
در قرون وسطا، واژگان عربی زیادی از طریق زبان فرانسه به انگلیسی وارد شد. و چیز جالب در مورد این واژگان این است که غالب آن ها لغات علمی و فنی و در ارتباط با ریاضیات، نجوم، و شیمی بودند. واژه ی alchemy ، که در سال های 1300 به زبان انگلیسی راه یافت، تقریبا ً بدون هیچ تغییری نسبت به اصل عربی آن، الکیمیا، که خود از یونانی گرفته شده، استفاده می شود. alkali قلیا، algorithmالگوریتم،alembic انبیق، وalmanac سالنما، در حدود همان دوره به زبان انگلیسی وارد شدند. هجای al در این کلمات از عربی گرفته شده که در آن زبان حرف تعریف معین است. به عنوان مثال، alkali ترکیبی از al(the) و qili است. انبیق دستگاهی است که قبلا ً از آن در تقطیر استفاده می شد و این کلمه در زبان عربی به معنی تقطیر است.
در دوران قرون وسطا، تمدن عربی اسلامی در اوج خود بود، و برای مدت 500 سال یا بیشتر، زبان عربی زبان یادگیری، فرهنگ و پیشرفت های فکری بود. در قرن نهم، غالب رسالات علمی و فلسفی یونان، به عربی ترجمه می شد. علما و دانشمندان، فیزیکدانان و ریاضیدانان عرب، با چنین زمینه ای پیشرفت های چشمگیری کرده بودند ودانش آن ها از طریق دانشگاه های اسلامی در اسپانیا، به اروپای غربی هم گسترش پیدا کرد. به طور مثال، ما سیستم ده دهی شمارش را از ریاضیدانان عرب داریم، که بر پایه ی مفهوم صفر هندی استوار است – واژه ای که مانند مترادف خود cipher ، از کلمه ی عربی صفر، به معنی "خالی" می آید.
یادگیری عربی در قرون وسطا، از قرن 11 تا قرن 13، و حتی بعد از آن، در انگلستان گسترش داشت. آبلارد اف بات ، یکی از دانشمندان بنام وقت در اروپا، در اوایل قرن 12، جداول نجومی خوارزمی را از عربی به لاتین ترجمه کرد. دو اصطلاح ریاضی از این طریق وارد زبان شد: جبر و الگوریتم. الگوریتم از نام خود خوارزمی اقتباس گردیده است، و algebra از al-jabr می آید، به معنای "اتحاد تکه های جدا شده"؛ این کلمه در یکی از رسالات ریاضی خوارزمی، حساب الجبر و المقابله، استفاده شده بود.
عجیب است که این کلمه هم در عربی و هم در انگلیسی مربوط به جراحی شکستگی استخوان هم هست. فرهنگ انگلیسی آکسفورد، که معانی را به ترتیب کاربرد تاریخی آن ها می آورد، اولین معادل برای الجبر را "جراحی شگستگی استخوان"، و نقل قولی از سال 1565 را ذکر کرده است: "این واژه عربی به معنی شکستگی استخوان، و غیره، و معالجه آن نیز هست."

بسیاری از واژه مانند dhow، شیشه، اسامی ادویه ها و پارچه ها، لیمو، شتر، قهوه و زعفران از زبان عربی گرفته شده اند.
سهم بزرگی که دانشمندان عرب در اشاعه دانش داشتند، گسترش علم نجوم بود. اگر به جدول ستارگان نگاه کنید، به نام صد ها ستاره برخورد خواهید کرد که از عربی گرفته شده: آلتر ، الدباران ، بتلگز ، وگا ، ریگل ، و الگول ، چندتایی از این نامهاست. منشأ آخرین نام جالب توجه است: این کلمه از واژه ی عربی الغول گرفته شده، که در انگلیسی هم آن را ghoul و صفت آن را هم ghoulish از عربی غول گرفته اند. این ستاره را در عربی با این نام خوانده اند چون ظاهری هراس انگیز داشته و در نظر مه آلود جلوه می کند و هر دوروز یک بار، شدت نور آن تغییر می یابد. علاوه بر نام های ستارگان، بسیاری از واژگان مربوط به نجوم هم از زبان عربی گرفته شده است مانند سمت الرأس zenith، سمت القدم nadir، و سمت azimuth.
واژه های طلسمtalisman و اکسیرelixir از الکیمیا در عربی مشتق شده اند، وواژه تقویم almanacاز کلمه ی عربی نجوم اقتباس شده. دیگر واژگان علمی و فنی عبارتند از: قطرسنج caliper، کالیبرcalibre ، آنیلین aniline، مرکزیتmarcasite ، و کافورcamphor. ما به لطف زبان عربی سنگ های قیمتی را با معیار قیرات سنجیده و کاغذ را با واحد بند شمارش می کنیم. دو واژه ی دیگر که در این زمینه جالب هستند، معدل/حد وسط و الکل است. کلمه ای که ما برای معدلaverage استفاده می کنیم به طور مبهمی از کلمه ی عربی awariya ، به معنی کالا های آسیب دیده آمده است. این واژه این گونه مورد استفاده قرار گرفته که برای تعیین ارزش کالا های آسیب دیده که از طریق دریا حمل می شد، و پرداخت خسارت به طرفین معامله، باید میانگین آن را حساب می کردند.
در موردالکل هم ، این کلمه از al-kohl مشتق شده است، یعنی گرد سیاهی که در خاورمیانه به عنوان سایه چشم طبی یا سرمه استفاده می شود. یافتن ارتباط میان سرمه و الکل کار چندان ساده ای نیست، اما اگر این گرد را در نظر بگیرید – دقیقا ً سولفاد آنتیموان – جوهر یک ماده است. حتی در قر ن نوزدهم نیز، ساموئل کالریج ، در یکی از رسالات خود درباره ی شکسپیر، ایاگوی خبیث را "جوهر خودبینی" خوانده است.
فراوانی واژگان علمی و فنی که در قرون وسطا از زبان عربی به انگلیسی وارد شد، نشان دهنده برتری کلی تمدن عربی-اسلامی در زمینه ی دستاورد های علمی در این دوره است. گروه بعدی واژگان عربی که وارد زبان انگلیسی شد نیز نشان دهنده تجملات، آسایش، و نتیجتا ً استاندارد بالا تر زندگی است.
در زمان ملکه ی الیزابت اول (1603-1533)، بازرگانان دریانورد انگلیسی به کشف جهان ماورای مرز های اروپا و وارد کردن اشیاء ، مواد و رسوم غریب و ناآشنا از خاور میانه ودور تر از آن مشغول بودند.
بسیاری از واژگان عربی که در این دوره توسط مسافران به زبان های اروپایی وارد شد، نشانی از زندگی تجملی و پرآسایش داشت. کلماتی چون شکر، شیره، گلاب، شربت، و مارزیپن ، با این که هیچکدام در لیست خرید یک خانم خانه دار زمان ملکه ی الیزابت دیده نمی شد، ریشه ی عربی دارند. قهوه، واژه ای عربی است که منشأ آن در یمن بوده، و موکا از نام یک شهر بندری در یمن گرفته شده است. علاوه بر این، نام ادویه جاتی چون زیرهcaraway، زعفرانsaffron، و زیره ی سبزcumin نیز همگی نام های عربی هستند.
کلماتی چون شالsash، پولکsequin، ململmuslin، موهرmohair، پارچه ی موجدارdamask، و پنبه cottonهم نشانی از استغنا و توانگری دارند. موسلین، نام خود را از شهر موصل در عراق فعلی دارد، که درآن جا بافته می شد. وشال هم شکل دیگری از کلمه ی عربی "شاش" به معنی ململ است. نام پارچه ی موجداراز نام شهر دمشق گرفته شده است. حتی کلمه tabby (گل باقالی) که به گربه های با نقش پلنگی اطلاق می شود، ازنام نوعی تافته ابریشمی گرفته شده که در منطقه ای در نزدیکی بغداد و به همین نام(al-Tabiyya) بافته می شده است. کلمه ی پولک (sequin) از واژه ی عربی سکه آمده است.
کلمات کاناپهsofa، شاه نشینalcove، کوزهjar، ُتنگ carafe، که هرکدام نمود زندگی آسوده هستند هم وام واژه های عربی می باشند: کاناپه از سوفّا گرفته شده؛ شاه نشین از القبّه؛ کوزه از جرّه؛ تنگ از غرّابه. واژگان ما با نام رنگ های زرشکیcrimson، قرمز سیرcarmine، نیلیazure، وبنفش روشنlilac که آن ها هم نام هایی عربی هستند، غنی تر شده است. و در زمینه ی سرگرمی ها و اوقات فراغت هم باز کلماتی مانند راکت، مثل راکت تنیس، از واژه ی عربی راهه "کف دست"، گرفته شده است .
اعراب، مردمانی بازرگان و دریا نورد بودند، به همین خاطر جای تعجب نیست که برخی اصطلاحات دریانوردی، وام واژه هایی از این زبان باشد. دریانوردان دکل پاشنه (mizzen mast) را از کلمه عربی mazzan اقتباس کرده اند. واژه آدمیرال، از امیر ال-، شکل مختصر شده ی امیر البحر، "شاهزاده ی دریا" اقتباس شده. زرادخانه arsenal از دارالصنعه گرفته شده، که از صنعت می آید. و magazine در عربی همان مخزن است. واژه ی tariff تعرفه هم واژه ای عربی است.
واژگان جالب توجه دیگری هم هست – مثل، خشت adobe ، گل زعفران crocus ، نابغه/جنّی genie ، آدم طاووس خصال popinjay- که آن ها نیز کم و بیش اشکال تغییر یافته و مخدوش کلمات عربی به همان معنا هستند. حتی واژه garbled مخدوش هم از غربال در عربی آمده، که در رابطه با فروش ادویه جات مورد استفاده داشته است که به معنی جا به جا کردن و برگزیدن است. اما مخدوش یا غیر مخدوش، باید گفت مجموع واژگانی که از زبان عربی گرفته شده در توسعه و غنای زبان انگلیسی سهم زیادی داشته است.
این مقاله با اجازه ی سعودی آرامکو ورلد چاپ مجدد شده است،مارس/آوریل 2007
 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ریشه عربی واژه " ماسک "

Mask : ماسک، نقاب
این کلمه در زبان فرانسه واژه masque ، در زبان ایتالیایی واژه maschera و  mascara است که همگی از واژه maskharah (مسخره) در عربی برگرفته شده اند؛ زیرا پوششی مسخره روی صورت بوده است. در گذر زمان گستردگی معنایی یافته است.
 
دانشنامۀ نامها و واژه ها


 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

فرق انسان و بشر و آدم از نظر معنی:

 

فرق انسان، بشر و آدم

انسان:فراموشکار/ بشر : پیدا پوست / آدم : خاکی

دربارۀ ریشۀ واژۀ انسان دو سخن گفته شده است:
انسان از ریشه (نِسیان ) به معنای فراموشی است . حرف نخست و سوم در نسیان جابجا شده و حرف ی به إ تبدیل شده است. از این جابجایی ها بسیار روی داده است ؛ مانند تلخیص یعنی خلاصه کردن که باید تخلیص باشد یا مأیوس که ریشه اش یأس است و باید در اصل مَیــؤوس باشد و یا نئشه که درست آن نشئه است. پس انسان یعنی فراموشکار .

اما برخی انسان را از اُنس می گیرند و می گویند انسان یعنی به هر چه انس بگیرد ، عادت ثانویه او می شود. پس انسان یعنی انس گیرنده .

جمعِ إنْسَان أَناسِیّ و أَناسِیة و آنَاس است.  این واژه در مذکر و مؤنث یکسان به کار برده می شود «انْسَانُ العَیْنِ»: سیاهى چشم.
اما بشر از ریشۀ بَشَرة به معنای «پوست» است؛ زیرا جانداری است که پوستش اشکار است. در عربی به پوست می گویند بَشَرة و جلد. پوست میوه را هم قِشر می گویند . پس بشر یعنی جانداری که پوست آن آشکار است.

این واژه برای مذکر و مؤنث چه مفرد و چه جمع گفته مى شود

«أَبُو الْبَشَر»: کنیۀ حضرت آدم است.
«ابنُ البَشَر»: لقب حضرت عیسى مسیح در نزد مسیحیان است.

 

امّا آدَم بر خلاف دو واژۀ بالا که عربی اند ، عِــبری و به معنای خاکی است .جمع آدم، أَوادِم است.

نام بیشتر پیامبران عبری است جز حضرات شیث (ع) ، شُعَیب (ع) ، صالح (ع) ، لوط (ع) ، نوح (ع) ، محمد (ص) و هود (ع).
آشو زرتشت (زَرَثوشترَه) و کورش هخامنشی (ذوالقرنین) را نیز بسیاری پیامبران ایرانی دانسته اند.

در قرآن چُنین آمده است: (وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ )

و ما هیچ فرستاده ای را در میان مردمانی نفرستادیم مگر به زبان آن مردمان، تا بر آنها (فرمان خدا) را آشکار سازد.


 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ریشه فارسی دو واژه post در انگلیسی و البَرید در عربی



از آنجا که بنیانگذار پست در جهان ایرانیان زمان کورش و داریوش در دوره امپراتوری هخامنشی بودند، حدس می زنم پست همان پوست باشد که نامه را روی آن می نوشتند و بَرید به معنی پست هم همان بُریده یا دم بریده باشد . زیرا در آن دوره در چاپارخانه ها دم اسب را برای اینکه سریع تر بدود کوتاه می کردند. در فرهنگ های عربی ریشه بَرید را فارسی می دانند.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ریشه جَواهِر در فارسی مُجَوهرات در عربی و jewelدر انگلیسی




جواهر جمع جوهر است و جوهر عربی شده ی گوهر .
گوهر یعنی سنگ پر بها و ارزشمند . عربها گوهر را تبدیل به جوهر و سپس جواهر کردند و به خودمان پس دادند . اما امروزه آنان دیگر از این واژه بهره نمی برند بلکه مُـجَـوهَرات را به جایش استفاده می کنند.
جالب است بدانید که واژه انگلیسی jewelry نیز از همین ریشه است.
بسیاری از سنگ های با ارزش در عربی نام فارسی دارند .مانند : زمرد ، زبرجد ، لعل ، فیروزج ، الماس ( نیاز به ال ندارد . اصل آن بی ال درست است . پس از ورود به عربی حرف شناسه ی ال گرفت . و در فارسی آن را با ال به کار می بریم . حال آنکه « ماس » درست تر است .در شمال دینور بالتر از میانراهان در استان کرماشان « کرمانشاه» گردنه ای به نام « مِله ماس ـ هست . یعنی گردنه ی الماس .) یاقوت ( برخی یاقوت را یونانی می دانند )

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ریشه دو واژه محراب در نماز و خرابات در عرفان


خَرابات ظاهراً جمع خرابه و به معنی ویرانه هاست .در ادبیّات فارسی منظور از آن جایگاه بی اعتنایی به دنیا و آداب و رسوم و جای رسیدن به پروردگار است .
ولی ریشه ی خرابات ، « خْـوَر آباد » است . واژه ی « خْـوَر آباد » یعنی جایگاه خورشید . هنوز در کُردی ( کردی فَهلَوی )به خورشید می گویند « خْـوَر » و در نام « خراسان » نیز که پیوند « خْوَر + آستان » است و به معنی جایگاه خورشید است ؛ نام خور دیده می شود .
از آنجا که در آیین های یکتاپرستی روشنایی نماد پروردگار زمین و آسمان هاست واژه ی « خْـوَر آباد » بیانگر پرستشگاه است واژه ی « مِهراب » که در عربی به صورت « مِحراب » به کار رفته است نیز دارنده ی واژه ی « مِهر » است که به معنای خورشید است .محراب را به نادرست در دستور زبان عربی اسم مکان می دانند حال آنکه اسم مکان بر وزن مَفعَل ، مَفعِل و مَفعَلَة است و مِحراب بر وزن مِفْعال اسم آلت می شود . شُوَنــد ( دلیل )این نادرستی این است که ریشه اش را ندانسته اند. مهراب نیز همچو خرابات بار معنایی همانندی دارد .
 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ریشه نام آنفلوانزا واژه أنـفُ الْــعَـنــزة است یعنی بینی بز .



أنفُ العَـنزة یعنی بینی بز .
پزشکان ایرانی مانند ابو علی سینا بودند که این نام را بر سر زبانها انداختند . زیرا دیده بودند که کسانی که دچار این بیماری می شوند عطسه هایی مانند بز می کنند و یا بینی آنان مانند بز می شود و یا چیزی مانند این .این واژه در دوره ی پیشرفت مسلمانان در پزشکی به زبانهای غربی وارد شد و دگرگونه شده به شکل آنفلوانزا در آمد .
عَنزة ، ماعِز و تیس در عربی به معنی بز است .
واژه های دیگری نیز از تمدن اسلامی به زبانهای غربی رفته است . الگوریتم ، الکلیا، الکل ، الیداد و...
__________________

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰