واژۀ «خرافات» را در دو زبان فارسی و عربی بسیار به کار می برند.

«خُرافه» نام مردی در دورۀ جاهلیت عرب حجاز (پیش از اسلام) از قبیلۀ عذرة بود که سخنان باور نکردنی و شگفت بر زبان می راند .

این مرد گفته بود که جن ها او را ربوده و در دست آنان مدتى دربند بوده است. وی به میان مردم رفت و آنچه را دیده بود تعریف کرد. مردم ناباورانه از سخنانش شگفت زده شدند و گفته هایش را دروغ شمردند.

 او می گفت با جنیان سخن گفته است. از آن پس هر که سخن نادرستی می گفت که ریشه در پندارگرایی و نادانی داشته باشد؛ به زبان عربی می گفتند:

{ جاءَ بـِحَدیثِ خُرافة. } یعنی سخن خرافه را آورده است . مانند خرافه سخن می گوید.

این داستان از عربی به فارسی وارد شد.

نام مردی پری زده از قبیلۀ عذرة بوده است و او آنچه از پریان می دید، نقل می کرد و مردم او را بدروغ می پنداشتند و باورنداشتندی و گفتندی: هذا حدیث خرافة و هی حدیث مستملح کذب. (مُنتَهَی الأَرَب).

کم کم واژۀ خرافه که نام آن مرد خیالاتی و توهّم گرای عرب بود گسترش معنایی یافت تا جایی که خرافة را جمع بستند و خرافات کردند . یعنی سخنانی که از پندارهای نادرست و نادانانه ریشه می گیرد.

امروزه داستان آن مرد که نامش خرافه بود فراموش شده ولی باورهای دروغین، نادرست و نابخردانه را خرافات نامند.