فرق انسان، بشر و آدم

انسان:فراموشکار/ بشر : پیدا پوست / آدم : خاکی

دربارۀ ریشۀ واژۀ انسان دو سخن گفته شده است:
انسان از ریشه (نِسیان ) به معنای فراموشی است . حرف نخست و سوم در نسیان جابجا شده و حرف ی به إ تبدیل شده است. از این جابجایی ها بسیار روی داده است ؛ مانند تلخیص یعنی خلاصه کردن که باید تخلیص باشد یا مأیوس که ریشه اش یأس است و باید در اصل مَیــؤوس باشد و یا نئشه که درست آن نشئه است. پس انسان یعنی فراموشکار .

اما برخی انسان را از اُنس می گیرند و می گویند انسان یعنی به هر چه انس بگیرد ، عادت ثانویه او می شود. پس انسان یعنی انس گیرنده .

جمعِ إنْسَان أَناسِیّ و أَناسِیة و آنَاس است.  این واژه در مذکر و مؤنث یکسان به کار برده می شود «انْسَانُ العَیْنِ»: سیاهى چشم.
اما بشر از ریشۀ بَشَرة به معنای «پوست» است؛ زیرا جانداری است که پوستش اشکار است. در عربی به پوست می گویند بَشَرة و جلد. پوست میوه را هم قِشر می گویند . پس بشر یعنی جانداری که پوست آن آشکار است.

این واژه برای مذکر و مؤنث چه مفرد و چه جمع گفته مى شود

«أَبُو الْبَشَر»: کنیۀ حضرت آدم است.
«ابنُ البَشَر»: لقب حضرت عیسى مسیح در نزد مسیحیان است.

 

امّا آدَم بر خلاف دو واژۀ بالا که عربی اند ، عِــبری و به معنای خاکی است .جمع آدم، أَوادِم است.

نام بیشتر پیامبران عبری است جز حضرات شیث (ع) ، شُعَیب (ع) ، صالح (ع) ، لوط (ع) ، نوح (ع) ، محمد (ص) و هود (ع).
آشو زرتشت (زَرَثوشترَه) و کورش هخامنشی (ذوالقرنین) را نیز بسیاری پیامبران ایرانی دانسته اند.

در قرآن چُنین آمده است: (وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ )

و ما هیچ فرستاده ای را در میان مردمانی نفرستادیم مگر به زبان آن مردمان، تا بر آنها (فرمان خدا) را آشکار سازد.