نام‌شناسی و ریشۀ واژه‌ها

این مطالب بخشی از کتاب دانشنامۀ نام‌ها و واژه‌ها نوشته اینجانب است. با ذکر منبع استفاده از این مطالب بدون اشکال است.

معنای وادی السلام

قبرستان وادی السلام (تلفّظ نادرست: وادیُ‌السَّلام، تلفّظ درست: وادِی السَّلام) قبرستانی در شهر نجف عراق است. گفته­اند این قبرستان جای برگشتن تعدادی از پیامبران و امامان و مؤمنین در روز رجعت است. وادی السلام با مساحتی در حدود 1486 هکتار و با چند ده میلیون درگذشته بزرگ­ترین قبرستان دنیا به­شمار می­آید. در روایات آمده است که ارواح مؤمنان در این قبرستان گرد هم می‌آیند و هر مؤمنی که از دنیا برود فرشته­ای روحش را به اینجا می‌آورد و در هر قبر این قبرستان دفن شود عذاب قبر از او برداشته می‌شود.

وادی السلام از دو واژۀ «وادی» و «سلام» تشکیل شده‌است. «وادی» به معنای «درّه» و «سرزمین» و «سلام» از نام­های خداست و معنای «سلامت» نیز دارد.

علاوه بر قبرهای اهل عراق، قبور مردمانی از ایران، هند، پاکستان، لبنان و دیگر کشورها نیز در وادی السلام دیده می‌شود. در این قبرستان بسیاری از نامداران دفن شده‌اند:

حضرت هود و حضرت صالح (ع) در ورودی قبرستان قرار دارند.

آیت اللّٰه سیّد محمّد باقر صدر، رئیسعلی دلواری، بنا به روایاتی حضرت لوط و حضرت یحیی (ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عامیانۀ واژۀ أمام در عربی

واژۀ «أَمام» در گویش عامیانۀ اطراف خلیج فارس «گِدّام» یا «جِدّام» و در کشورهای حوزۀ مدیترانه «ئِدّام» گفته می­شود که همان «قُدّام» در فصیح است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ریشه کلمه عقل

واژۀ «عَقْل» در لغت به معنای «بستن» و هم­خانواده با «عِقال» است. عَقَلَ الْبَعیرَ. یعنی زانوی شتر را بست. عَقَلَ ـِـُ عَقْلاً. گویی که عقل آدمی را مقیّد می­کند که برخی کارها را انجام ندهد.[1]

 

[1] «عِقال» ریسمانی است که با آن ساقِ شتر را می­بندند. (زانوبند شتر) و همچنین نامِ رشته­ای پشمی یا ابریشمی است که روی کوفیه (چپیه) بر سر می­بندند و در عامیانه «عِگال» می­گویند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ریشه کلمه هندسه و مهندس

«مُهَندِس» از ریشۀ «هَندَسَـة» است.

هَندَسَة از واژۀ فارسی «اَندازه» گرفته و معرَّب شده است. (منبع: المنجد ذیل کلمه هندسة)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ریشه قند

هرچند قنّاد بر وزن فعّال است امّا عربی نیست. در زبان عربی واژۀ «قند» نیز وجود ندارد. عرب­ها اغلب چای را با قند نمی­نوشند. اصولاً حتّی واژۀ «قند» نیز بی­جهت معرّب شده است. اصل کلمۀ «قند»، «کَنْد» است. مانند: کندو در کندوی عسل. احتمال دارد نام شهر «کَندوله» در نزدیکی «میانراهان» در استان کرمانشاه و نیز واژۀ candy در انگلیسی به معنای «آب نبات» از «کند» گرفته شده باشد.

شاید واژۀ Candida در انگلیسی نیز از همین ریشه باشد. بدین جهت که نامزدهای انتخابات در گذشته در غرب، جامه­ ای به سفیدی قند می­پوشیدند.

«حَلْواء» یا «حَلْـوَی» هر خوردنی ­ای است که با شکر یا عسل ساخته شود. «حَلْوانیّ» از این ریشه است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

معنای مُمَرِّض

واژۀ «مُمَـرِّض» اسم فاعل از فعل «مَرَّضَ» است. «مَـرَّضَ» دو معنای متضاد با هم دارد.

«مَـرَّضَـهُ» یعنی «او را بیمار کرد.»، «از او پرستاری کرد.»

گاهی فعل باب تفعیل معنای عکس دارد؛ مانند دو کلمۀ افراط و تفریط که تفریط عکس معنای افراط است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

معانی عین

واژۀ «عَین» معانی بسیار دارد؛ مانند:

چشم، چشمه، خورشید، پرتو خورشید، ساکنان شهر، اهل خانه، ارزنده، نفیس، عزّت، پرچم، دیده­بان، جاسوس، رئیس لشکر، پیشرو سپاه، بزرگ قوم، سرور، آقا، برگزیدۀ چیزی، گروه، ثروت، چشم زخم، انسان، مانند، ذات هر چیزی، نگهبان و ... امّا امروزه دو معنای چشم و چشمه غلبه دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

وجه تسمیه شرطی در عربی

ریشۀ نامگذاری (وجه تسمیه) «شُرطَة» چیست؟ نخستین کسی که نام شُرطة را بر دستگاه امنیّتی نهاد خلیفۀ اموی «عبدالملک بن مَروان» بود. در روزگار وی برای نخستین بار در نظام حکومتی دستگاه امنیّتی «شُرطة» بنیان نهاده شد و مأموران امنیّتی را با گذاشتن نواری پارچه­ای که در عربی به آن «شَریط» می­گویند از عامّۀ مردم متمایز می­کردند و به دلیل همین نوار پارچه­ای به آنها شُرطة گفتند. ضمناً «شُرطیّ» به معنای «یک پلیس» و «شُرطة» به معنای «مرکز پلیس» است.[1]

 

[1] إنّ أول مَن أطلَقَ اسمَ الشُّرطةِ على الجهازِ الأمنیِّ هوَ الخلیفةُ الأمویُّ عبد الملک بن مروان حیثُ تَمَّ فی عهده إنشاءُ الجهازِ الأمنی (الشرطة) لأوَّل مرَّة فی نظامِ الدَّولةِ وقد تقرّر تمییزُ رجال الأمن عَن عامَّةِ الناسِ بِوَضع علامةٍ خاصةٍ مِن شَریطٍ من القماش فوقَ ثَوب رجل الأمن. (و مِن ثَمَّ تَمَّتْ تَسمیَتُهُم بِرِجالِ الشُّرطة لِوجود هذا الشریط مِن القماش.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

معنای س و سوف

«سَـ» و «سَوفَ» دو حرف استقبال هستند که بر سر فعل مضارع می­آیند. مشهور است که «سَـ» برای آیندۀ نزدیک و «سَوفَ» برای آیندۀ دور است؛ امّا این نکته قطعی و دقیق نیست.

ترجمۀ آیۀ ﴿کَلّا سَوفَ تَعلَمونَ ثُـمَّ کَلّا سَوفَ تَعلَمونَ﴾ این است:

نه چنین است، به زودی آگاه می­شوید. [1] سپس نه چنین است. به زودی آگاه می­شوید.

در قرآن ﴿ثُمَّ کَلَّا سَیَعْلَمُونَ﴾ نیز آمده است. سوف تعلمون را می­توان به دو صورت معنا کرد:

به زودی می­دانید، خواهید دانست.

 

[1] ترجمۀ فولادوند

باز هم نه چنین است، زودا که بدانید.

ترجمۀ مجتبوی

باز چنین نیست [که مى‏پندارید]، به­زودى خواهید دانست.

ترجمۀ مشکینی

آرى چنین نیست، به­زودى (در روز جزا) خواهید دانست.

ترجمۀ بهرام پور

باز چنین نیست، [که مى‏پندارید] به زودى خواهید دانست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

معنای جنت چیست؟

«جَنَّـة» به معنای «باغ، باغ بهشت» است که با «جَنین» و «جِنّ» هم­خانواده است. سه حرف اصلی «ج، ن، ن» بر پوشیدگی دلالت دارد. وجه تسمیه «جِنّ» در فرهنگ عرب این است که موجودی ناپیدا و نادیدنی و پوشیده از چشمان است. جمع «جَنَّـة» ، «جِنان» و «جَنّات» است. «جَنَّـة» باغی است که از سایه درختانِ بسیار، زمین را پوشانده شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰