نام‌شناسی و ریشۀ واژه‌ها

این مطالب بخشی از کتاب دانشنامۀ نام‌ها و واژه‌ها نوشته اینجانب است. با ذکر منبع استفاده از این مطالب بدون اشکال است.

قاری یا قارئ

قارئ قرآن جمع آم قُرّاء قرآن است.

قارئ را به نادرست قاری نوشته و خوانده اند.

غلط رایج است.

سه حرف اصلی قارئ ق و ر ء است. 

قارئ بر وزن فاعل است.

همزه که حرف سوم قارئ است را بر کرسی ی نهاده اند و همین باعث شده تایپیست نتواند تایپ کند و قارئ را قاری تایپ کرده و از آغاز اشتباه خوانده شده است.

از سوی دیگر در فارسی ترجیح داده می شود که غائب، دائرة، سائر و مائل را غایب، دایره، سایر و مایل بخوانند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

معنای اصطلاح «سالبه به انتفاء موضوع» چیست؟

سالبه به انتفاء موضوع یعنی اگر در یک موضوع اصلاً حقیقتی وجود نداشته باشد، هر چیزی را می‌توان از آن سلب کرد. مثلاً  این سخن که «شریک خدا توانا نیست» سالبه به انتفاء موضوع است؛ زیرا خدا شریکی ندارد تا گفته شود که او تواناست یا نیست.
مثال دیگر:
اگر در جلسه‌ای گفت‌وگو شود که آیا به روستاهای «چلقوزآباد» و «دو بَرَره» آبرسانی شده، یا نه؟

و آشکار شود که اصلاً روستاهایی به این نامها نداریم، گفته خواهد شد که «سالبه به انتفاء موضوع» است و بدیهی است که نباید در مورد چیزی که وجود ندارد گفت‌وگو کرد.
 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

قدس سره یعنی چه؟

قُدِّسَ سِرُّهُ یعنی خاک قبرش مقدس باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

باسمه تعالی یا بسمه تعالی

باسمه تعالی درست است. در قرآن اِقرَأ بِاسمِ ربِّک الذی خلق نیز با همزه است.

اسم در بسم الله الرحمن الرحیم و در بسم الأب و الابن و الروح القدس نزد مسیحیان بنا به کثرت استعمال نوشته نمی شود و در غیر این دو جا نوشته می شود.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

معنای باد در مبارک باد

باد کوتاه شده بُواد است. بُواد یعنی باشد، چنین شود.

بُواد به بادتبدیل شده است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

معنای جادّه

جادَّة بر وزن فاعِلَة (جادِدَة = جادَّة) است.

جَدَّ یعنی تلاش کرد.

جاده را جاده نامیده اند چون جایگاه تلاش است. راه صاف و سنگفرش است و مانند کوه و ناهمواری نیست که کند رفت.smiley

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ریشه واژه خوردن

خوردن در اصل (خُواردَن) بوده است. 

هنوز در کُردی خُواردِن کاربرد دارد.

بخش دوم واژگانی مانند گیاهخوار دلیلی بر این ریشه است.

خواردن در فارسی خوردن شده است.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ریشه نام دالکی چیست؟

دالَکی: شهری در استان بوشهر در بخش مرکزیِ شهرستان دَشتِستان است. ریشۀ نامِ آن به درستی پیدا نیست.
1. دالَکی در اصل «دارِ لَکی» یا «دارِ لَکّه¬ای» بوده است. درختِ سِدر یکی از درختان محلّی منطقه است که در گویش بومی «دار« و «کُنار» گفته می¬شود و از دیدگاهِ مردمِ عوام، مقدّس بوده است. در نزدیکیِ شهر، تک درختِ سدری وجود داشته که مردمان، پارچه¬های سبز رنگی به نشانۀ نظرکردۀ امامان به آن می¬آویختند و رهگذران در پاسداشت و نگاهداشتِ درخت، کوشا بودند. این درخت در آغاز «دارِ لَکی» یا «دارِ لَکّه¬ای» نام داشت. در گویش دشتستان «لَکه» به تکّه¬های پارچه گفته می¬شود.
2. «دالَکی» پیوندِ (دال: عقاب + پسوند ـَک + ی نسبت) است. 
نام «دالَکی» نشانگر این است که در گذشته در این سرزمین عقاب یا کرکس بسیار بوده است.
پسوندی « ـَک» در بسیاری نام¬ها به جز «دالَکی» (دالَک) یافت می¬شود؛ مانند: 
اَنارَک، قُلهَک، شِمشَک، وَنَک، کاشانَک، لَشکَرَک، اِصفَهانَک، نِیِستانَک، بیابانَک، سوهانَک، کَهریزَک، پَرَندَک و ... 
نام «دال» در شهر دالاهو در استان کرمانشاه (دال + آهو) همانند «دالَکی» است. همچنین «اَلَموت» قزوین نیز در اصل «دال آموت» (دال به من آموخت) است. جمله¬ای که حسن صبّاح با یافتن این دژ استوار و تبدیل آن به پایگاه خودش بر زبان آورد. در برخی روستاهای ایران نیز نام «دال» به چشم می¬خورد: مانند دالخانی رامسر.
دانشنامه‌ی نام‌ها و واژه‌ها. انتشارات مدرسه. عادل اشکبوس.
https://t.me/ketabearabi

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ریشه واژۀ زمین

زمین: سومین سیّارۀ سامانۀ خورشیدی (منظومۀ شمسی) است. زَمین، زِمستان و زَمْهَریر واژگان هم¬ریشه¬اند. «زَم» به معنای «سرد، سرما» است. «زمین» اسم منسوب (زَم + ین) است. «زمستان» به معنای «سرزمین سرما» و «زَمْهَریر» به معنای «سرمای سخت» است. شاید از آنجا که زیر پای آریاییان باستان پیش از کوچ بزرگ، یخ¬ بسته بود، «اِرْت» را زمین به معنای «سرد و یخ¬بسته» گفتند. در زبان کردی کُرمانجی به زمین «اِرْد» گفته می¬شود که با «اِرْت» هم¬ریشه است. واژه¬های «erde» در آلمانی و «earth» در انگلیسی نیز اشتراک ریشه با این کلمه دارد. کلمۀ «أَرْض» در عربی نیز بی¬ارتباط با «اِرْت» در فارسی نیست.
 برخی «زم» را یکی از فرشتگانِ دین زرتشت می¬دانند؛ «زَم» با پسوند «ین» که واژۀ «زمین» را به وجود آورده‌است.

دانشنامه‌ی نام‌ها و واژه‌ها. انتشارات مدرسه. عادل اشکبوس.
https://t.me/ketabearabi

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ریشۀ نام مریخ

مِرّیخ: به زبان عربی همان «بَهْرام» به زبان فارسی است. مِرّیخ چهارمین سیّاره در سامانۀ خورشیدی است. 
دربارۀ معنا و ریشۀ واژۀ مِرّیخ پراکندگی سخن هست.
منحوس و دالّ بر جنگ و خُصومت و خونریزی و ظلم است. (مُنتَهَی الْأرَب) 
گویند سبب تسمیۀ آن سرعتِ سیرش است و برخی گویند به سبب رنگ زرد و سرخ آن است که شبیه مرداسنج (مردار سنگ) باشد. (از أقرَبُ الْمَوارِد).
سبب تسمیۀ آن، تشبیه به آتش است از نظر سُرخی، و گویند مِرّیخ در لغت عبارت از تیر بدون پر است که در حرکت خود پیچ و تاب می¬خورد و ستارۀ مذکور نیز به سببِ به چپ و راست رفتن در حرکت بدین نام خوانده شده است. (از صُبْحُ الْأعشیٰ جلد 2) 
دانشنامه‌ی نام‌ها و واژه‌ها. انتشارات مدرسه. عادل اشکبوس.
https://t.me/ketabearabi

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰