نام‌شناسی و ریشۀ واژه‌ها

این مطالب بخشی از کتاب دانشنامۀ نام‌ها و واژه‌ها نوشته اینجانب است. با ذکر منبع استفاده از این مطالب بدون اشکال است.

نام‌شناسی و ریشۀ واژه‌ها

این مطالب بخشی از کتاب دانشنامۀ نام‌ها و واژه‌ها نوشته اینجانب است. با ذکر منبع استفاده از این مطالب بدون اشکال است.

نام‌شناسی و ریشۀ واژه‌ها

عادل اشکبوس
استاد دانشگاه و دبیر دبیرستان‌های تهران
زبان‌شناس و پژوهشگر در ریشه‌یابی نام‌ها و واژه‌ها
دارای بیش از 50 تألیف از جمله بزرگ‌ترین فرهنگ کاربردی فارسی به عربی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دجله یعنی چه؟» ثبت شده است

نام رود «دِجْلَة» برگرفته از واژۀ پارسی پاستان «تیگرَه» به معنای «تند و تیز» است. «دِجْلَة» مُعَرَّب یعنی عربی شدۀ «تیگرَه» است. همانندیِ واژۀ یونانیِ «تیگریس» نیز به همین دلیل است.
در ایران باستان بیشتر سرزمینِ 《میانرودان》 ایرانی بودند. امروزه نیز همۀ شمال عراق کُردهای سوران و کرمانج و شرق آن کُردهای فَهلَوی (فَیلی) مانند کَلهُر و شوهان و مَلِکشاهی و لُرها زندگی می‌کنند. نام «دجله» در سنگ‌نبشتۀ داریوش هخامنشی در بیستون نزدیک کرمانشاه، «تیگْرَه» آمده و در متن عیلامی همین سنگ‌نبشته به صورت «تی ایگ ره» و در متن بابلی به صورت «دی‌ایگ‌لت» نوشته شده است. این سنگ‌نبشته به چند زبان نوشته شده است. در این سنگ‌نبشته، تلفّظ فارسی باستان و عیلامی این نام، «تیگره» به معنای تیز و تند و سرکش آمده است. نامِ رودِ «تیگَران» که براستی تند و تیز است در ماهان کرمان «باغِ شازده» نیز به همین معناست. واژۀ tiger در انگلیسی نیز به همین معناست؛ زیرا ببر تند و تیز است. یونانیان تیگره را با افزودن «س» ، به صورت «تیگریس» درآوردند. این نام از زبان یونانی به زبان‌های اروپایی راه یافت؛ در انگلیسی و فرانسوی «tigre» نام دجله است و اروپاییان دجله را به همان نام کهن ایرانی 2600 سال پیش می‌خوانند. «تیگْرَه» در بابِلی کهن «دیگْلة» سپس «دیجْلة» شد و سرانجام در عربی «دِجْله» شد. «ج» در «دیجله» به «ی» تبدیل شد؛ در بسیاری از زبان‌ها «ج» به «ی» تبدیل می‌شود. مانند یوهان و جوهان؛ یوسف و جوزف و مانند تبدیل ج به ی در گویش مردمان عرب شمال خلیج فارس؛ مثلاً اهالی جنوب عراق و خوزستان دَجاج به معنای مُرغ را در گویش خود «دیای» می‌گویند. «دیجله» به صورت «دیله» یا «دیاله» درآمد که یکی از رودهایی است که از ایران سرچشمه می‌گیرد و مسیرش تند و تیز و سراشیب است و به دجله فرو می‌ریزد.
خودِ بغداد نیز واژه‌ای پارسی به معنای 《داده‌ی خدا》 است.
بُغ: خدا
داد: بن ماضی از مصدر دادن