نام‌شناسی و ریشۀ واژه‌ها

این مطالب بخشی از کتاب دانشنامۀ نام‌ها و واژه‌ها نوشته اینجانب است. با ذکر منبع استفاده از این مطالب بدون اشکال است.

نام‌شناسی و ریشۀ واژه‌ها

این مطالب بخشی از کتاب دانشنامۀ نام‌ها و واژه‌ها نوشته اینجانب است. با ذکر منبع استفاده از این مطالب بدون اشکال است.

نام‌شناسی و ریشۀ واژه‌ها

عادل اشکبوس
استاد دانشگاه و دبیر دبیرستان‌های تهران
زبان‌شناس و پژوهشگر در ریشه‌یابی نام‌ها و واژه‌ها
دارای بیش از 50 تألیف از جمله بزرگ‌ترین فرهنگ کاربردی فارسی به عربی

۴ مطلب با موضوع «زبانها و گویشهای ایران» ثبت شده است

مادی/ پارسی باستان/اَوِستایی/

 

مادی کهن : زبان مردم غرب ایران در 2700 سال پیش . ریشه ی زبانهای کردی ، لری ، لکی ، بختیاری. مثلاً به ماهی و آهن گفته می شود : ماسی ، آسِن . امروزه کردها مثلاً کردهای فیلی ( فهلوی) و جاف و سورانی این دو واژه را همچنان به کار می برند . رود گاماسیاب در کرمانشاه همان گاو ماسی آب است . یعنی رودی که ماهی به بزرگی گاو دارد.

در کتیبه های هخامنشی نوشتارهایی از این زبان مانده است . مادی کهن با پارسی باستان شباهت بسیار داشته و این دو قوم ایرانی زبان هم را می فهمیده اند اما امروزه نه تنها این گونه نیست  بلکه حتی گویشهای مختلفی میان خود کردها و لکها و بختیاریها و لرها وجود دارد که موجب می شود مثلاً کرد فِیلی ( فهلوی) زبان کرد هورامی را اصلاً نفهمد و یا زبان کردهای سوری و ترکیه  یعنی گویش کرمانج با گویش کرمانشاه و ایلام کاملاً گونه گون باشد .

پارسی باستان : زبان مردم پارس در مرکز و جنوب ایران بود. کتیبه بیستون در نزدیکی کرمانشاه به این زبان و البته دو زبان دیگر در کنارش است . مثلاٌ ( کَپوتـَه ) یعنی (کبود رنگ ).( اَوَهــیـَـه رادی ) یعنی (  برای او )  همین دو نمونه بیانگر میزان تغییر پارسی باستان است .

اوستایی: زبان مردم شرق و شمال شرق ایران بود. این زبان زبان اوستای زرتشت است. ( رَئوچـَه ) یعنی ( روز ) . در بلوچی امروزی ( روچ ) و در کردی ( روژ) به ( رَئوچه ) نزدیک ترند تا واژه ی ( روز ) در فارسی امروز .  هرچند در فارسی کنونی روشن و روشنایی بازمانده ی همین ( رئوچه ) هستند.

مثلاً (بِچو) به کردی ایلام و کرمانشاه یعنی برو . ولی در کرمانجی که دست بر قضا زبان کردهای اورمیه نیز هست ( وَرَه ) یعنی برو . و میان وره و بچو فرق بسیار هست .

 

 

منبع:کِلک بلوچستان (جلال الدین میردادی)

آب: āp  ئاو

آبستن: āpus  ئاوِس

آزاد­­:

āz āt   ئازاد

آبکی: ā­pih ئاوه کین

آوردن:   ā­wurtā­n ئاوِردِن

آهن: āhēn   ئاسِن

اجازه دادن: hishtan   هِشتِن

اجتناب:pahrēč  پیه ریز

اختر: stār  ئاساره

اره:arrak  ئه رره

اسب:asp  ئه سب

استطاعت:  ­ tuwā­n  تووان

اسیر:bastak  دیل

اشک:ars   ئه سر

اعطا کردن: baxšitan  به خشین

استفراغ: gōkā­rtan  هِق کِردِن

افسوس:apsōs  ئه فسووس

اکنون:n­ū­n  ئیسَه

امر کردن: farmāten فه رموودن

امید: ōm­ēt  ئمیت

امیدوار:­ ōm­etvār­   ئمیتوار

اولاد:z­āhak­   مِنالَل

دود: d­ū­t  دوو

شتر: uš­­tur   شُتُر

 

 

این وبلاگ سیاسی نیست و این متن برای آشنایی با گویش گیلکی آمده است .

 

چقدر جنگلا خوسی، ملت واسی  خستا نبوسی، می جان جانانا

ترا گوما میرزا کوچیک خانا  

خدا دانه که من نتانم خفتن   از ترس دشمن، می دیل آویزانا

ترا گوما میرزا کوچیک خانا  

چرا زودتر نایی، تندتر نایی   تنها بنایی، گیلان ویرانا

ترا گوما میرزا کوچیک خانا  

بیا ای روح روان، تی ریش قربان  به هم نوانان، تی کاس چومانا

ترا گوما میرزا کوچیک خانا

اما رشت جغلان، ایسیم تی قربان  کنیم امی جانا، تی پا جیر قربانا

ترجمه:

چقدر در جنگل برای مردم می خوابی، خسته نشدی/

 جان جانانم، با توام ای میرزا کوچک خان/

خدا می داند که من نمی توانم از ترس دشمن بخوابم/

 دلم آویزان است، با توام ای میرزا کوچک خان/

چرا زودتر نمی آیی، تندتر نمی آیی، تنها گذاشتی/

گیلان ویران را، با توام ای میرزا کوچک خان/

 بیا ای روح روان، قربان ریشت/

به قربان چشمان آبی تو شوم با توام ای میرزا کوچک خان/

 ما بچه های رشت، قربانت می رویم/ جانمان را زیر پایت قربانی می کنیم.

برگرفته از ترجمه بانو : زهره پری نوش با اندکی اصلاح در ترجمه