نام‌شناسی و ریشۀ واژه‌ها

این مطالب بخشی از کتاب دانشنامۀ نام‌ها و واژه‌ها نوشته اینجانب است. با ذکر منبع استفاده از این مطالب بدون اشکال است.

۶۴ مطلب با موضوع «واژگان عربی» ثبت شده است

همزه وصل و قطع چیست؟


همزه وصل؛ 
همزه اى است که در ابتدای جمله تلفّظ می شود، ولی در غیر اوّل جمله تلفّظ نمی شود و دو حرف قبل و بعد خود را به یکدیگر وصل می کند.
مثلاً "اُدخُلوا" اگر در ابتدای جمله باشد، همزه آن تلفّظ می شود، ولی در جمله "یا قومِ ادْخُلوا" دیگر همزه تلفّظ نمی شود و حرف "م" به حرف "د" وصل می شود. 

همزه قطع؛ 
همزه ای است که همیشه و در هر کجای جمله تلفّظ می شود؛ أحسَنَ

همزه وصل و همزه قطع در مواردی "قیاسی" و در مواردی "سماعی" هستند که برای آشنایی با این موارد می توانید از مبادئ العربیة جلد چهارم صرف یا کتاب صرف ساده کمک بگیرید.

به عنوان مثال گفته اند که ده اسم که عبارتند از؛ (اِبن، اِبنة، اِبنُم، اِسم، اِست، اِمرؤ، اِثنان، اِثنتان، اَیمُنُ اللهِ) همزه آنها وصل است.

- همزه "اِسم" وصل است و آیه "بِئسَ الاِسمُ الفُسُوقُ بعدَ الإیمان" نباید به صورت "بِئسَلْ اِسْمُ" خوانده شود و چنین تلفظ نمودن درست است؛ "بِئسَ لِسْمُ" 

🔹ابن مالک در مشکل ترین بیت خود (از لحاظ تلفّظ صحیح) در الفیه، اسم های دارای همزه وصل را به نظم در آورده است؛ 

و فی اسْمِِ اسْتٍ ابْنٍ ابْنِمٍ سُمِع
و اثْنَینِ وَ امْرِئٍ و تَأنیثٍ تُبِع

تلفّظ مصرع اوّل به ویژه با سرعت مشکل است؛
وَ فِسْ مِنِسْ تِنِبْ نِمِنْ سُمِعْ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

معنای التونجی

در عربی معاصر چنین کلماتی را به کار می‌برند:
 (ألتونْجیّ) آلتون + چی = زرگر، طلاچی
آلتون نامی ترکی به معنای زر سرخ است. مانند قِزِل که آن هم به معنای طلاست.
(جَزْمَجِیّ) جزمة: چکمه + چی = کفشدوز
(أجْزاجیّ) أجزاء + چی = داروخانه‌دار معادل الصَّیدَلی یا الصیدلانی

در عراق
الشکرجی (الشَّکَر + چی): شکرچی، شیرینی‌فروش مثل جواد الشکرجی هنرمند عراقی. معادل الحَلوانیّ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

معنای ماکو در لهجه عراقی

در گویش عراقی 《أکو》 یعنى 《هست》 و کوتاه شده‌ی 《یکون》 می‌باشد.
 《ماکو》 یعنی 《نیست》 و کوتاه شده‌ی 《ما یکون》 می‌باشد.
خُبُز ماکو. یعنی نون نیست.
کل شی أکو. یعنی همه چی هست.
در گویش حجازی و شامی 《فی》 و 《مافی》 معادل 《أکو》 و 《ماکو》 در عراق است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فرق صوم و صیام چیست؟

«صَوْم» مطلق روزه است. شامل نخوردن و سخن نگفتن ولی «صیام» روزۀ ماه رمضان است. [1]

 

[1] صَوم: (اسمٌ) مصدر صامَ ، الصَّوْمُ : الإمساک عن أیَّ فعلٍ أو قَوْل کان ، الصَّوْمُ : الصَّمْتُ / الصِّیَامُ : الصَّوم ، الإِمْسَاکِ عَنِ شَهْوتَیِ البَطْنِ وَ الفَرْجِ مِنْ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى غُرُوبِ الشَّمْسِ ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ﴾  البقرة : 183

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
نام های شیر

نام های شیر

می­ گویند «شیر» در عربی نام­های بسیاری دارد و بیش از صد نام ذکر کرده ­اند؛ امّا در حقیقت این اسم­ها صفت­های شیر هستند. بسیاری از این اسم­ها نیز کاربرد ندارند؛ مثال­های معروف عبارت ­اند از: حَیدَر، غَضَنفَر، ضِرغام، ضَیغَم، فِرناس، قَسوَرَة، هَیثَم، لَیث، عَبّاس، لَبُـؤَة (شیر ماده)[1]

 

[1] أَسَدٌ: (اسمٌ) الجمع : آساد و أُسْد و أُسُد و أُسُود، حیوان مفترس یشمل الذکر و الأنثى و یطلق على الأنثى أسدة و لَبُؤَة و له فی العربیّة أسماء کثیرة أشهرها اللیث و الضیغم و الغضنفر و الضرغام.

هذا الشِّبل من ذاک الأسد : یُشبه الابن أباه فی صفاته.

الأَسَدُ أحد بروج السماء ، بین السرطان و العذراء

أسد الله : حمزة بن عبد المطلب 7

بین فکَّیّ الأسد : فی خطر ، فی مَأزَق، حِصَّة الأسد : الجزء الأکبر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

معنای إذ در عربی

«إِذْ» یعنی «آن­گاه» و ظرف است برای ماضی. ﴿إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذینَ کَفَرُوا ثانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُما فِی الْغارِ إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللهَ مَعَنا فَأَنْزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها وَ جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذینَ کَفَرُوا السُّفْلى‏ وَ کَلِمَةُ اللهِ هِیَ الْعُلْیا وَ اللهُ عَزیزٌ حَکیمٌ﴾ التَّوبة ٤0

اگر او [پیامبر] را یاری نکنید قطعاً خدا او را یاری کرد: آن­گاه که کسانی­که کفر ورزیدند او را [از مکّه] بیرون کردند و او نفر دوم از دو تن بود آن­گاه که در غار [ثَور] بودند، وقتی به همراه خود می­گفت: «اندوه مدار که خدا با ماست.» پس خدا آرامش خود را بر او فرو فرستاد و او را با سپاهیانی که آنها را نـمی­دیدید تأیید کرد و کلمۀ کسانی را که کفر ورزیدند پست­تر گردانید و کلمۀ خداست که برتر است و خدا شکست­ناپذیر و حکیم است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

معادل داشتن در عربی

«عِندَک»، «لَکَ» و «لَدَیـکَ» هر سه به معنای «داری» اند.

در زبان عربی با وجود این همه وسعت مصادر، مصدری معادل «داشتن» وجود ندارد.

 «ما عِندَکَ»، «لَیسَ لَدَیکَ» به معنای «نداری» است.

«کانَ عِندَکَ» یعنی «داشتی».

در گویش حجازی و چند کشور دیگر «فـی» تقریباً به همین معنا به کار می­رود.

مثلاً «فی فُلوس؟» یعنی «هَل عِندَکَ نُقودٌ؟: پول داری؟»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بِمَ یا بِما

«بِـمَ» کوتاه شدۀ «بِـما» است. کلماتی مانند عَـمَّ ، لِـمَ ، مِـمَّ در اصل عَنْ ما، لِـما، مِنْ ما بوده­اند که حرف الف در «ما» حذف شده است. هرگاه حرف جر بر سر مای استفهامیّه وارد شود؛ الفِ آن وجوباً حذف می­شود؛ مثال: ﴿عَمَّ یَتَساءَلونَ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فَطور یا فُطور

«فَطور» و «إفطار» به معنای «صبحانه»­ هستند. در عامیانۀ عراق «رُیوق» با تبدیل قاف به گاف و در لبنان «تَرویقَـة» با تبدیل قاف به همزه به جای «فَطور» گفته می­شود. معمولاً در محاورات روزمرّه فَطور را فُطور به ضمّ فاء تلفّظ می­کنند؛ امّا فُطور به معنای صبحانه خوردن است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

معنای اَخ

«أَخ» یعنی «برادر، دوست» مثال: «رُبَّ أَخٍ لَکَ لَمْ تَـلِـدْهُ أُمُّـکَ.» چه­بسا برادری که او را مادرت نزاییده است. «إنَّ أخاکَ مَنْ آساکَ.» برادرت کسی است که با تو همدردی کند. أَخ به معنای مانند نیز به کار رفته است. هذا أخو ذلک. یعنی این مثل آن است. بصریّـون می­گویند أُخْـوَة برادران خونی و نسبی و إِخوان دوستان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰