نام‌شناسی و ریشۀ واژه‌ها

این مطالب بخشی از کتاب دانشنامۀ نام‌ها و واژه‌ها نوشته اینجانب است. با ذکر منبع استفاده از این مطالب بدون اشکال است.

نام‌شناسی و ریشۀ واژه‌ها

این مطالب بخشی از کتاب دانشنامۀ نام‌ها و واژه‌ها نوشته اینجانب است. با ذکر منبع استفاده از این مطالب بدون اشکال است.

۱۶۴ مطلب با موضوع «ریشۀ نام» ثبت شده است

«موسَی» یا «موشَی» ترکیب (مو: آب+ شا: درخت) است. آسیه همسر فرعون زمانی که چشمش به سبد زیبای روی رود نیل می‌افتد یعنی سبد حاوی کودکی که مادرش آن را از ترس فرعونیان به آب انداخت به زبان قبطی زبان باستانی مصر فریاد می‌زند «مو شا مو شا» یعنی «آب درخت آب درخت» و سربازان متوجّه می‌شوند و سبد زیبای شناور روی آب را که به شاخۀ آویزان درختی گیر کرده بود از آب در می‌آورند. نام موسی برگرفته از فریاد آسیه (موشا) است.
دانشنامه نام‌ها و واژه‌ها

دربارۀ ریشۀ کلمۀ الله ناهم‌اندیشی بسیار است:

  1. واژۀ الله در اصل ال +اله بوده و همزه به خاطر کثرت استعمال حذف شده است. این کلمه از اِلٰه گرفته شده است. عرب در دوره جاهلی خدا را می­شناخته؛ امّا برایش شریک قائل می­‌شده و چند اله داشته و الإله یعنی آن خدای بزرگ و برتر از سایر خدایان.
  2. گروهی دیگر بر این باورند که این کلمه از (وله) گرفته شده و اله (إلاه) بر وزن فعال به معنای مفعول است مانند کتاب که به معنای مکتوب است.
  3. از وله گرفته شده، وله یعنی سرگشتگی و اله یعنی سرگشته و یا شیدا و از این رو خدا را الله گفته­اند که خِرد در برابرش سرگشته و شیدا می شود. سیبویه از علمای صرف و نحو ادبیات عرب از طرفداران این نظر است که ریشۀ کلمۀ الله «وله» است. مولوی در مثنوی نظر او را بیان کرده و می‌گوید:

معنی الله گفت آن سیبویه          یولهون فی الحوائج هُم لَدَیه

گفت الهنا فی حوائجنا إلیک         و التَمَسناها وَجَدناها لَدَیک

ترجمه: سیبویه دربارۀ معنای الله گفت: الله کسی است که مردم در نیازهای خود شیدا­وار به سوی او می روند. گفت خدای ما در نیازهایمان به سوی تو روی می­آوریم و از تو می­خواهیم و آنها را نزد تو می­یابیم.

  1. شاید نیز اله و وله دو گویش از یک زبان باشند، یعنی اوّل وله بوده و بعد آن را به صورت اله به کار برده­اند و وقتی آن را به صورت اله تلفّظ نـمودند معنای پرستش هم پیدا کرده؛ بنابراین معنای الله چنین می‌­شود: آن ذاتی که همۀ موجودات ناآگاهانه شیدای او هستند و او تنها وجودی است که شایستگی پرستش دارد.

برخی براین باورند که در فارسی واژه­ای معادل کلمۀ الله نداریم، و هیچ واژه‌­ای رسانندۀ همۀ معنای الله نیست؛ زیرا اگر به جای الله «خدا» بگذاریم رسا نخواهد بود، چون خدا مخفّف «خودآی» است و اگر خداوند به کار رود باز رسا نخواهد بود؛ زیرا خداوند یعنی صاحب؛ امّا چنین نیست. در هر زبانی برای معادل الله واژه‌­های زیبایی وجود دارد که از جنبه‌­هایی بر زبان­‌های دیگر برتری دارد. در فارسی نیز اهورامزدا، ایزد، یزدان، کردگار، خدا، خداوند، پروردگار واژگانی زیبایند.

امّا برخی که چندان نگاه خوشبینانه‌­ای به اسلام ندارند، این واژه را از ریشۀ بت لات می­‌دانند و اصل الله را اللات می­‌دانند که به الله تغییر شکل داده است.

اسرائیل لقب حضرت یعقوب (ع) است. دربارۀ ریشۀ نامگذاری اسرائیل چندین سخن گوناگون وجود دارد:

نظر اسلام

لقب اسرائیل، در قرآن چند جا برای یعقوب آمده است. همچنین سوره‌ای به نام «اسراء» در قرآن هست که نام دیگر آن «بنی اسرائیل» است.

محمّد بن جریر طبری آن را برگرفته از سری (به معنای حرکت در شب) دانسته و می‌گوید:

چون اختلاف میان یعقوب و برادرش عیص ایجاد شد، یعقوب از فلسطین گریخت و به سوی (فدان آرام) رهسپار شد و شب­ها راه می‌رفت و روزها پنهان می‌شد اسرائیل نامیده شد.

در روایتی منسوب به امام صادق (ع) آمده است: 

اسرائیل به معنای عبدالله است؛ زیرا «اسرا» به معنای «عبد» است و «ایل» هم نام خدا می‌باشد.

در روایت دیگر آمده است که «اسرا» به معنای «نیرو» است و ایل نیز «خدا» است و معنای اسرائیل «نیروی خدا» می­باشد.

نظر یهود

اسرائیل به معنای «آنکه با ئیل یعنی خدا کشتی گرفت.»، «آنکه بر ئیل (خدا) پیروز شد.» و «آنکه همراه ئیل (خدا) حکمروایی کرد.»

 لقب یعقوب پسر اسحاق پسر ابراهیم بود. داستان نامگذاری وی در عهد عتیق، پیدایش ۳۲:۲۸ چنین آمده است:

و یعقوب تنها ماند و مردی با وی تا طلوع فجر کشتی می‌گرفت و چون او دید که بر وی غلبه نـمی‌یابد، کف ران یعقوب را لـمس کرد، وکف ران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شد. پس گفت: «مرا رها کن زیرا که فجر می شکافد.» گفت: «تا مرا برکت ندهی تو را رها نکنم.» به وی گفت: «نام تو چیست؟» گفت: «یعقوب.» گفت: «از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود بلکه اسرائیل، زیرا که با خدا (الوهیم) و با انسان نبرد کردی و پیروزی یافتی.» و یعقوب به او گفت: «مرا از نام خود آگاه ساز.» گفت: «چرا نام مرا می‌پرسی؟» و او را در آنجا برکت داد و یعقوب آن مکان را «فنیئیل» نامیده، گفت: «زیرا خدا (الوهیم) را روبرو دیدم و جانم رستگار شد.»

اگر نام «اسرافیل» را پیوند «سراف+ ئیل» ببینیم و بخش دوم «ئیل» را که در زبان عربی به معنای «خدا» است جدا کنیم؛ واژۀ «سراف» نزدیک به خوانش اوستایی «سروش» یعنی «سرو» sru است.

در گویش فارسی خوارزمی، سروش را «اسروف» می­خوانند (کتاب آثارالباقیة، 74) که مانند اسرافیل است.