آبیِک شهری است در بخش مرکزی شهرستان آبیک استان قزوین ایران است.
در گذشته خوبـیِ آب آن زبانزد مردم بوده و آبِ یک (آبیک) نامیده شده یعنی آبِ آن یک (تک ، بی مانند) است.
آبیِک شهری است در بخش مرکزی شهرستان آبیک استان قزوین ایران است.
در گذشته خوبـیِ آب آن زبانزد مردم بوده و آبِ یک (آبیک) نامیده شده یعنی آبِ آن یک (تک ، بی مانند) است.
نام دخترانه فارسی است .در چند دهه اخیر رایج شده است .بیشتر به خاطر خوش آهنگ بودن این واژه آن را به عنوان نام برمی گزینند .معنی دقیق آن معلوم نیست . معمولاً آنرا پاک و خالص و بی غلّ و غش معنی می کنند .
فَرانَک نام دخترانه ی بسیار زیبا و خوش آهنگی است به معنی پروانه،فرانک پیوندی از « فَران + ـَک » است . فران همان « پَران » است که از ریشه ی پریدن است و کاف نیز مانند دخترک و پسرک و طفلک برای تحبیب « دوست داشتن » است . پس فرانک یعنی کوچولوی پرنده که همان پروانه باشد . از شخصیت های شاهنامه، نام مادر فریدون پادشاه پیشدادی و همسر آبتین است.
در لغتنامه ی دهخدا در باره اش چنین آمده است :
فرانک . [ ف َ ن َ ] (اسم خاص ) نام مادر فریدون است . (برهان ). مادر فریدون فرخ بود که او را در بیشه ٔ مازندران پنهان کرده بود، چنانکه در تواریخ است . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) :
فرانک بُدَش نام و فرخنده بود
به مهر فریدون دل آگنده بود.
فرانک . [ ف َ ن َ ] (اسم خاص ) دختر دهقان برزین که زن بهرام گور بود. (ولف )
مهین دُخت را نام ماه آفرید
فرانک دگر بُد، دگر شنبلید
نام های پیامبران جز هفت نام عِبری هستند. این هفت نام عبارتند از :
شیث ، شُعَیب ﺓ صالح ، لوط ، نوح ، محمّد ، هود
برای اینکه یادتان بماند حرف نخست این هفت کلمه را در شش صلنمه بگذارید .
بقیه ی نام ها عبری و یا زبان دیگر هستند . نام های چون زکریّا، یعقوب ، اسماعیل ، ابراهیم ، الیاس ، ادریس ، یوسف و... همه عبری هستند . عبری نام زبان قوم یهود است که برخی هم میهنان کلیمی ما با آن آشنا هستند.
زرتشت و کورش دو پیامبر ایرانی اند . نام این دو فارسی است . موسی نیز قبطی است . مو یعنی آب و شا ( سا) درخت است . موسی یا موشا یعنی آب و درخت ( داراب ) . نام موسی اشاره به نجات او در آب و گیر کردن صندوقچه حاوی موسی در رود نیل است .
تمر تاش یک نام دارای ریشه ی ترکی است به معنی کسی که همچو آهن و سنگ سخت و استوار (نیرومند) است .
تاش . (نام ترکی ) در ترکی ، سنگ را گویند. (برهان ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (انجمن آرا).
تمرتاش نام امیری بوده و معنی آن سنگ و آهن است . (آنندراج ) (انجمن آرا).
تمرتاش {ت ُ م ُ } (اسم خاص ) یا تیمورطاش امیر حسام الدین بن نجم الدین ایلغازی که بدست بنی ارتق در دیار بکر حکومت یافت والی حلب و حاکم ماردین بود و بعد از 30 سال حکومت در ماردین و میافارقین در سال 547 هَ . ق . درگذشت و مرد کریم الطبع و بردبار بود. (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 164 و ج 2 ص 229 شود.
یاهو نام موتور جستجوگر !Yahoo به معنی " موجود آدم نما با رفتار حیوانی" است .
David Filo و Jerry Yang بنیانگذاران این شرکت به شوخی خودشان را این گونه صدا می زدند. بعدها با بنیان نهادن این شرکت آن را با نامی که برایشان خاطره شوخی و شادی داشت نامیدند .
پوریا پیوند « پور» به معنی « پُر» و « ی » نسبت و« الف » زیبایی است .( پور + ی + ا = پوریا ) پوریا یعنی بسیار دارنده .
نامهای کهن ایرانی که در کتاب گنجینه نامهای ایرانی ثبت است نام هایی چون پوروبّراتَر : پُر برادر / پورو تور : دارنده ی گاو نر بسیار / پورو داتا : بسیار دهنده ، سخی را داراست . در این نامها پور به معنی «پُر » است .
این نام را به خاطر پوریای ولی ( پهلوان محمود خوارزمی ) عارف و پهلوان ایرانی صاحب کتاب « کَنزُ الحقائق » به عنوان نام برای پسر برمی گزینند .
اُرا (אוֹרָה): اُرا به معنی «روشنایی و نور» است. (سایر گونه ها: اُریت)
اُرلی (אוֹרלִי): ارلی یعنی «من نور و روشنایی دارم».
اُرنا (אוֹרנָא): اورنا از کلمه عبری אוֹרֶןبا معنای «درخت کاج» مشتق شده است.
آریِلا (אֲרִיֵּלָּה): اریلّا به معنی «ماده شیر حد.اوند» است. این نام، مشتق از نام اریِل و نامی دیگر برای شهر یروشالییم به ویژه مذبح (قربانگاه) واقع در بیت همیقداش است (یحزقل 43:15). (سایر گونه های مصطلح: اریل ـ اریله)
اِستِر (אֶסְתֶּר): استر در عبری به معنی «پنهان شده» ، و در فارسی به معنی «ستاره» است. استر نام ملکه یهودی ایران در زمان خشایارشاست که یهودیان را از توطئه هامان، وزیر مشرک و کافر وقت رهانید (رجوع ک. به طومار استر).
آسنَت (אָסְנַת): آسنت یک نام مصری به معنی «متعلق به حد.اوند» است. آسنت در کتاب مقدس، به عنوان همسر یوسف و مادر افرییم و منشه است (برشیت 21:4). (تلفظ صحیح این کلمه در تورا، «آسنَت» می باشد.) ( سایر گونه ها: اُسنت)
اِفرات (אֶפְרָת): افرات به معنی مورد احترام، عزتمند، متمایز و برجسته» است. در کتاب مقدس، افرات به عنوان زن کالِو آمده است. (تورایخ ایام اول 2:19)
اِلیشِوَع (אֵלִישֶׁבַע): الیشوع یعنی «حد.اوند، پیمان و سوگند من است». الیشوع در کتاب مقدس، به عنوان همسر اهرون کوهن گادول است (شموت 6:23). (سایر گونه های مصطلح: الیشِبَع، الیزابت)
اِلیانا (اِلیعانا –אֵלִי-עָנָה): الیانا یعنی «حد.اوند، مرا پاسخ داده است».
اِمونا (אֶמוּנָה): امونا به معنی «ایمان» است.
اوریِلا (אוּרִיֵלָּה): اوریلا به معنی «نور و روشنایی از سوی حد.اوند» است.
اَویتال (אֲבִיטָל): اویتال در کتاب مقدس به عنوان همسر داوید هملخ آمده است (کتاب دوم شموئل 3:4). اویتال به معنی «پدر شبنم، پدر ژاله» است، و به حد.اوند به عنوان حمایت کننده اشاره دارد. در قبالا، «טָל– شبنم» بر فیض خدایی و الهی به صورت پنهان، دلالت میکند، به مانند شبنم، که به نحوی که دیده نمیشود برای آبیاری گیاهان نازل می گردد.
«موسَی» یا «موشَی» ترکیب (مو: آب+ شا: درخت) است. آسیه همسر فرعون زمانی که چشمش به سبد زیبای روی رود نیل میافتد یعنی سبد حاوی کودکی که مادرش آن را از ترس فرعونیان به آب انداخت به زبان قبطی زبان باستانی مصر فریاد میزند «مو شا مو شا» یعنی «آب درخت آب درخت» و سربازان متوجّه میشوند و سبد زیبای شناور روی آب را که به شاخۀ آویزان درختی گیر کرده بود از آب در میآورند. نام موسی برگرفته از فریاد آسیه (موشا) است.
دانشنامه نامها و واژهها
دربارۀ ریشۀ کلمۀ الله اختلاف نظر بسیار است:
معنی الله گفت آن سیبویه یولهون فی الحوائج هُم لَدَیـه
گفت الهنا فی حوائجنا إلیک و التَمَسناها وَجَدناها لَدَیـک
ترجمه: سیبویه دربارۀ معنای الله گفت: الله کسی است که مردم در نیازهای خود شیداوار به سوی او می روند. گفت خدای ما در نیازهایمان به سوی تو روی میآوریم و از تو میخواهیم و آنها را نزد تو مییابیم.
برخی براین باورند که در فارسی واژهای معادل کلمۀ الله نداریم، و هیچ واژهای رساننده همۀ معنای الله نیست؛ زیرا اگر به جای الله «خدا» بگذاریم رسا نخواهد بود، چون خدا مخفّف «خودآی» است و اگر خداوند به کار رود باز رسا نخواهد بود؛ زیرا خداوند یعنی صاحب؛ امّا چنین نیست. در هر زبانی برای معادل الله واژههای زیبایی وجود دارد که از جنبههایی بر زبانهای دیگر برتری دارد. در فارسی نیز اهورامزدا، ایزد، یزدان، کردگار، خدا، خداوند، پروردگار واژگانی زیبایند.
امّا برخی که چندان نگاه خوشبینانهای به اسلام ندارند، این واژه را از ریشۀ بت لات میدانند و اصل الله را اللات میدانند که به الله تغییر شکل داده است.