معادل «است» در چند زبان هند و اروپایی:
انگلیسی: ایز Is
ایتالیایی: اِ è
پرتغالی: اِ é
اسپانیایی: اِس es
رومانیایی: یِستِه este
هلندی: ایس is
هندی: هِه है
لیتوانی: اِستی
اسلاو: جِستی
سانسکریت: اَستی
آلمانی: ایزت ist
فرانسه: اِ est
کردی: هَس
در زبان عربی واژۀ «است» معادل ندارد. او نیرومند است. هوَ قَویّ.
«سَماء» مذکّر و مؤنّث است. هرچند طبق قاعده ظاهراً مذکّر باید باشد؛ چون همزه ریشۀ کلمه است. (سَماو= سَماء)
سماء به معنای سقف مذکّر است؛ مانند: ﴿السَّماءُ مُنفَطِرٌ بِـهِ﴾
سماء به معنای آسمان مؤنّث است؛ مانند: ﴿إذا السَّماءُ انفَطَرت﴾ (معجم المذکر و المؤنث، دکتر محمّد أحمد قاسم، دار العلم للملایین)
✅حرف《ط》ویژهی واژگانی است که از زبانِ عربی به زبانِ فارسی آمدهاند.📝
واژههای دارای ط عربیاند.
✅پس تهران، توس خراسان، استهبان فارس، پِترود مازندران و تالش به گونهی طهران، طوس، اصطهبان، پطرود و طالش نادرست است.
✅در عربی گاهی حرف ت را در نام خاص به ط دگرگون میسازند؛ مانند إیطالیا، طوکیو، طبرستان (تپورستان) ، طاجیکستان، طَشقَند (تاشکند)
✅حتّی در عربی دموکرات را دیموقراط مینویسند.
قمهزنی در گویش محلی عراق تَطبیر است که از طَبَر فارسی گرفته شده و طبر همان تبر است.
✅ارسطو و افلاطون و سقراط نیز مُعَرُّباند.
✅املای توتی به گونهی طوطی نادرست است. نام این پرنده به عربی البَبَّغاء است.
✅تهماسب یا تهماسپ یعنی دارندهی اسبِ نیرومند (تَهم+ اسب) نوشتنِ آن به گونهی طهماسب نادرست است.🐎
✅بلیت فرانسوی است؛ به گونهی بلیط درست نیست.
✅امپراتور (لاتین)، تپش، تپانچه، باتری battery ، تایر tire و اتو (فارسی یا ترکی استانبولی) نیز با ت درست است.
✅اتاق عربی نیست؛ در عربی به اتاق میگویند: الغُرفة، الحُجرة
اتاق، ترکی یا فارسی است. در ترکی استانبولی اوده به معنای اتاق است.
در عامیانهی مصر أوظة میگویند که یادگار زمان چیرگی ترکان عثمانی است.
برگرفته از👇
کتاب دانشنامه نامها و واژهها. 📙
عادل اشکبوس.
انتشارات مدرسه.🏢
پرسش:
قمرٌ و شمسٌ معرفه یا نکره اند؟
پاسخ:
نکره اند.
القمر و الشمس چه نوع معرفه ای هستند؟
معرفه به ال هستند.
افراد را تشبیه به شمس وقمر مى کردند و می گفتند: انت شمس وهى قمر.
غالبا مردان را به شمس و بانوان را به قمر تشبیه می کنند
منشی واژهای عربی است.👳♂️
اصل آن مُنشِئ است.😊
اسم فاعل از أنشَأَ یُنشِئُ إنشاء است. (یُنشِئُ = مُنشِئ)
ما در خوانش فارسى همزهاش را ی کردهایم.😳 (مُنشِئ ==» مُنشی)
برابرنهادش در زبان فارسی پدیدآور است.
مؤذی نیز موذى شده و حرف ؤ به و تبدیل شده😊
و
گاهی در نوشتن همزه را حذف می کنیم مانند رؤیا که گاهی رویا نوشته می شود.😉
ما در زبان فارسی حتى زهراء، حمیراء، شهلاء، صحراء را بى همزه مینویسیم.🙂
جالب است که حضرت علی (ع) فرمودهاند: سَلونی قبل أن تفقدونی. = (اسألونی قَبلَ أن تَفقَدونی.)
عرب معاصر نیز در عامیانه با همزه رابطه خوبى ندارد و ماء (:آب) را مای و مِائة (:100) را میه میگوید.👳🏽
مثلا «مئتین» یعنی ۲۰۰ ولی آن را «میتین» میگویند.👳♀️
نامِ قوم «سَبَأ» در فارسی «سَبا»
و
واژۀ «خَطَأ» به صورت «خَطا» خوانده می شود.🗣
مصادر إجراء، انتهاء، إنشاء، انحناء نیز اجرا، انتها، انشا و انحنا نوشته می شود.
اسم فاعل های غائب، دائرة، سائر، نائل و ... نیز غایب، دایره، سایر و نایل نوشته می شود.
برخی به گمان اینکه در فارسی همزه نیست پا را فراتر نهاده اند و رئیس و عزرائیل را رییس و عزراییل نوشته اند. اما نگفته اند تکلیف واژه ای مانند زائو چیست؟ آیا آن را زایو بنویسیم یا زاوو؟! یا امام قائم (ع) را باید چگونه نوشت؟ نام قائم را نمی توان تغییر املایی داد.
این گروه همزه را ویژۀ زبان عربی می دانند؛ اگر چُنین است، تکلیف این واژه ها چیست؟ ژوئن، پنگوئن، زئوس، نئون، ژئوفیزیک⁉️
همزه از جنجالی ترین حروف در املای فارسی و نیز عربی است.🧐
مسأله، هیأت، رؤوس، شؤون، مسؤول درست است در حالی که مسئله، هیئت، رئوس، شئون و مسئول نوشته اند.
إن شاءَ الله یعنی اگر خدا بخواهد. ولی در فارسی انشاالله و انشاءالله نوشته اند. برخی نیز خواسته اند معانی نادرست برای انشاالله و انشاءالله بتراشند که درست نیست.
همزه پایانی که قبل از آن یک حرف ساکن یا یکی از مصوّتهای «ی» و «او» باشد، بدون پایه نوشته میشود؛ مانند: شیء، سوء، جزء.
همزه پایانی که قبل از آن حرفی با فتحه وجود داشته باشد، بر پایه الف نوشته میشود؛ مانند: خلأ، ملجأ، مبدأ و در فارسی همین طور گفته شده است
همزه پایانی که قبل از آن حرفی با ضمه آمده باشد، بر پایه واو نوشته میشود؛ مانند: تلألؤ، لؤلؤ
همزه مفتوحی که قبل از آن الف باشد، همه آن را به صورت ئ نوشته شده؛ مانند: قَرائت، دنائت، برائت.
البته در عربی قرائت را قِراءَة می نویسند.
همزه مفتوحی که قبل از آن، حرفی با ضمه آمده باشد، بر پایه واو نوشته شده؛ مانند: مؤدّب، مؤخّر، مؤلّف.
همزه مفتوحی که قبل از آن حرفی با فتحه آمده باشد، بر پایه الف نوشته شده؛ مانند: متأخّر، مستأصل.