«کَیفَ» برای پرسش از حالت و چگونگی به کار می­رود. کاربردهای کیف عبارت است از:

کیف برای شرط به کار می­رود؛ مثال: کیف تفعلْ أفعلْ. هرچه انجام دهی انجام می­دهم.

کیف برای استفهام حقیقی است؛ مثال: کیف مصطفی؟ یعنی مصطفی چطور است؟

کیف برای استفهام غیر حقیقی و برای تعجّب به کار می­رود؛ مثال: ﴿کیف تکفُرون باللّٰه چگونه به خدا کافر می­شوید؟

﴿کیف فعل ربُّک﴾، کیف جاء أخوک؟ کیف حال است که برخی مفعول مطلق هم گفته ­اند. [1]

 

[1] در لهجۀ عراقی «اِشلون، شْـلون» و در حجازی «کیفْ» (kif) گفته می­شود؛ مثال:

کَیفَ حالُکَ؟ در عراق:  اِشـلَونَـکْ؟ (مذکّر) و اِشـلَونِـچ؟ (مؤنّث)

در عربستان: کیفَـکْ؟ (مذکّر) و کیفِـکْ؟ (مؤنّث)

در مصر: إزَیَـکْ؟ (مذکّر) و إزَیِـکْ؟ (مؤنّث)