مدینۀ فاضله جایی است که خردورزی و مهربانی همزمان در آن فرمان براند. مدینۀ فاضله یعنی حکومت شایستگان. در این آرمان شهر گویا گرگ و میش در کنار همند و کسی از کسی نـمیهراسد.
عبارت مدینۀ فاضله بر پایه باورهای افلاطون است که به سال 427 پیش از میلاد مسیح زاییده شد. نزدیک هشتاد سال عمر کرد و نزد سقراط و دیگر خردمندان دانش آموخت.
پاره ای از سخنان افلاطون چنان به روز است که مایۀ شگفتی است.
افلاطون در سیاست بر این باور بود که حکمت بی سیاست و سیاست بیحکمت ناقص و باطل است. از طرف دیگر سیاست و اخلاق را دارای یک سرچشمه دانسته برای خوشبختی انسان بایسته میداند. به نظر افلاطون بهترین دولتها آن است که بهترین مردم در آن فرمانروایی کنند؛ یعنی حاکم حکیم باشد یا حکیم حاکم شود.
امّا افلاطون در امور اجتماع دارای باورهای ویژه خویش است. برای نمونه بر این پندار بود که هیئت اجتماعیه وقتی کمال خواهد یافت که تملّک شخصی و خانواده ملغی شود، ازدواج و زناشویی موقوف و منسوخ گردد و هیأت خانواده و اختصاص زن و فرزند در میان نباشد بلکه جفتگیری بر اساس فن اوژنیک یعنی فنّ اصلاح نژاد انسان، نه براساس عشق و تصادف انجام گیرد و مردان نیرومند و دلاور تا جایی که شدنی است با زنان بیامیزند تا از تخمۀ ایشان مردان دلیر برای کشور پدید آید.
از طرف دیگر بچههایی که بدین گونه زاده میشوند نباید پدران و مادران خود را بشناسند. از لحظۀ تولد دولت تعلیم و تربیت آنها را به عهده گیرد و این کودکان تا سن بیست سالگی از تعلیم و تربیت یکسان برخوردار شوند. به باور افلاطون ورزش و موسیقی پایۀ تربیت مقدّماتی را تشکیل میدهد. ورزش اندام را بسامان و زیبا می کند و موسیقی روح را هماهنگی میدهد و آشوب را از جهان دور میسازد.
پس از این دوره افرادی که استعداد بیشتری ندارند جزء طبقات کشاورزان، کارگران و پیشهوران میگردند و افراد توانـمند ده سال دیگر یعنی تا سن سی سالگی تحت تعلیم قرار گرفته و به مطالعۀ علوم، حساب، هندسه و ستاره شناسی میپردازند. تا به اصول زیبایی شناسی آشنا شوند.
بعد از این دوره افرادی که در این آزمایش سربلند نـمیشوند طبقۀ سربازان و نیروی دفاعی کشور را تشکیل میدهند و بقیه که در دوره آزمایش پیروز گردیدند، پنج سال به مطالعۀ فلسفه میپردازند و برای رهبری کشوری که باید مدینۀ فاضله شود پرورش می یابند.
در مدینۀ فاضله افلاطون برابری کامل میان مردان و زنان برقرار است و تربیت آنان کاملاً همانند و یکسان خواهد بود. این افراد برگزیده چون دوران پنج سالۀ تحصیل فلسفه را طی کردند، به تعلیمات عملی میپردازند و اصول درست کشورداری را یاد میگیرند یعنی آنچه در طول سالیان پیاپی آموختهاند در زندگانی روزمره به کار میبندند و پانزده سال بدین گونه ادامه میدهند تا توانا شوند و در پنجاه سالگی به عنوان فیلسوف و حکیم کامل شایستۀ رهبری شوند و زمام امور کشور را به دست گیرند زیرا به باور افلاطون: «فیلسوف میداند چگونه بیندیشد و کشور را از راه اندیشۀ راستین اداره خواهد کرد در حالی که مغز مردمان عادی به مانند آیینۀ شکستهای است که حقایق امور به طور درهم در آن بازتاب پیدا میکند و اگر زمام امور کشور را بر عهده گیرند ملّت را به گمراهی و سرشکستگی میکشانند.»