دربارۀ ریشه­ یابـیِ نام ابرکوه هم­سخنی و هم­اندیشی نیست.

از آنجا که این شهر در آغاز در پای کوه ساخته شده، آن را « بَرِ کوه» یعنی «کنار کوه» نامیدند؛ همانند پیشکوه و پشتکوه که «بَرِ کوه» در گویش مردم به «ابرکوه» تبدیل شد «ابرقو» شکل عربی این نام است که پس از اسلام جغرافی­دانان مسلمان آن را معرّب کردند. در سال 1350 این شهر به صورت رسمی «ابرکوه» نامیده شد. نام آن در منابع قدیم و جدید به صورت «ابرقو» ، «ابرکویه» ، «ابرقویه» ، «برقوه» و «درکوه» آمده است. «اَبَـر» در فرهنگ لغت به معنای «بالا ، روی و بر سر» است. نام ابرکوه به دلیل قرار گرفتن این سرزمین در بر یا پای کوه است.

در کتاب «داستان اصحاب رس» نوشته استاد حبیب الله فضائلی، تلاش بر آن است که ساکنان کهن ابرکوه را قوم «رس» معرّفی نـماید که در قرآن و در چند قسمت به همراه قوم عاد به آنها اشاره شده است. در این کتاب به داستانی اشاره می­شود که در آن (ابرکوه) و یازده روستای پیرامون درختان صنوبر تنومندی بوده و مردم بنا بر رسوم آیینی آنها را می­پرستیدند این روستاهای دوازده­ گانه به نام­های ماه­های شمسی بوده­اند. گفته شده این درخت را «یافث بن نوح» یکی از سه فرزند نوح کاشته و در این گفتار ابرکوه را «آبان» از آن روستاهای دوازده ­گانه می­داند.

در کتاب «شناخت ابرکوه و قِدمت آن» نوشته علی مدرّس زاده آمده که سه فرزند نوح (یافث- سام- حام) پس از طوفان نوح مأمور آبادی جهان شدند، «یافث» به سرزمین­های شرقی و ترکستان رفت، «سام» به سرزمین­های بین شرق و جنوب که شام، عراق عرب و عجم و فارس رهنمون شد و«حام» رهسپار سرزمین­های جنوبی و آفریقا شد. مسیر داد و ستد و بازرگانی بعدی توسّط قوم یافث که به شرق می­رفت ایجاد شد، ولی نسل و نژاد کسانی که در منازل میان راه ماندند از سام بود. از مهم­ترین این منزلگاه­ها یکی «مِـیَم» بود که هم­ اکنون یکی از روستاهای اطراف ابرکوه است. شایان ذکر است که حضور ابرکوه را در دو مکان و دو زمان می­دانند: یکی ابرکوهی که کوچک و بی ­شهرت بوده و دیگری ابرکوهی که در جایگاه کنونی است و در سفر نامه­ها و کتب گوناگون از آن یاد شده است.

گفتار نخست در ریشه ­یابی نام ابرکوه منطقی­ تر است.