نام‌شناسی و ریشۀ واژه‌ها

این مطالب بخشی از کتاب دانشنامۀ نام‌ها و واژه‌ها نوشته اینجانب است. با ذکر منبع استفاده از این مطالب بدون اشکال است.

نام‌شناسی و ریشۀ واژه‌ها

این مطالب بخشی از کتاب دانشنامۀ نام‌ها و واژه‌ها نوشته اینجانب است. با ذکر منبع استفاده از این مطالب بدون اشکال است.

۲۰۹ مطلب با موضوع «ریشۀ واژه» ثبت شده است

خوردن در اصل (خُواردَن) بوده است. 

هنوز در کُردی خُواردِن کاربرد دارد.

بخش دوم واژگانی مانند گیاهخوار دلیلی بر این ریشه است.

خواردن در فارسی خوردن شده است.

زمین: سومین سیّارۀ سامانۀ خورشیدی (منظومۀ شمسی) است. زَمین، زِمستان و زَمْهَریر واژگان هم¬ریشه¬اند. «زَم» به معنای «سرد، سرما» است. «زمین» اسم منسوب (زَم + ین) است. «زمستان» به معنای «سرزمین سرما» و «زَمْهَریر» به معنای «سرمای سخت» است. شاید از آنجا که زیر پای آریاییان باستان پیش از کوچ بزرگ، یخ¬ بسته بود، «اِرْت» را زمین به معنای «سرد و یخ¬بسته» گفتند. در زبان کردی کُرمانجی به زمین «اِرْد» گفته می¬شود که با «اِرْت» هم¬ریشه است. واژه¬های «erde» در آلمانی و «earth» در انگلیسی نیز اشتراک ریشه با این کلمه دارد. کلمۀ «أَرْض» در عربی نیز بی¬ارتباط با «اِرْت» در فارسی نیست.
 برخی «زم» را یکی از فرشتگانِ دین زرتشت می¬دانند؛ «زَم» با پسوند «ین» که واژۀ «زمین» را به وجود آورده‌است.

دانشنامه‌ی نام‌ها و واژه‌ها. انتشارات مدرسه. عادل اشکبوس.
https://t.me/ketabearabi

 

در کتاب «لِسانُ الْعَرَب» دربارۀ معنای نام زبیده چنین آمده است: زُبَیْدة لَقَبُ امْرَأَةٍ قیلَ لَها زُبَیْدةُ لِنِعْمَةٍ کانت فی بَدَنِها وَهیَ أُمُّ الأَمینِ مُحَمَّدُ بنُ هٰرونَ. یعنی: زبیده لقب زنی است که به دلیل نعمتی که در بدن خویش داشته است این گونه نام گرفته است.
در اینجا نام زبیدة از «زُبْد» برگرفته شده است. زبیده را می¬توان «خوش اندام» معنا کرد.

برگرفته از کتاب دانشنامه نامها و واژه ها انتشارات مدرسه
 https://t.me/ketabearabi

«بَغ» واژه‌ای فارسی به معنای «خدا» است. ایرانیان پس از سرنگونی تیسفون پایتخت ساسانیان و فروپاشی پادشاهی ایران بعدها در روزگار فرمانروایی عرب شهر بغداد را به روش ایرانیان به صورت گِرد ساختند و «بَغ+داد» به معنای «هدیۀ خدا» نامیدند. شهرهای ایرانی گرد بودند. مانند دارابگرد، دهگرد، بروگرد، دستگرد، سوسنگرد، خسروگرد و ... 
در نام بیستون (بغستان) نزدیک کِرماشان (کرمانشاه) نیز واژه‌ی «بغ» وجود دارد. 
همچنین در «فغفور» خاقان چین (بغ + پور = پسر خدا) «بَغ» به تُرکی وارد شد؛ امّا معنای «سروَر» و «بزرگ» یافت. و «بیک»، «بیگ» و «بیوک» و «بی» شد و به انگلیسی رفت و big شد. 
واژۀ «ماست» نیز از راه ترکان از بلغارستان به سایر کشورها راه یافته است.
واژه‌ی  انگلیسی (yogurt) ریشه‌ی ترکی دارد. در ترکی به (ماست) قاتِق و یوغورت می‌گویند.
دانشنامه‌ی نام‌ها و واژه‌ها. انتشارات مدرسه. عادل اشکبوس.

https://t.me/ketabearabi

جمع سیّد می‌شود 👈 سادة 
و جمع سادة یا به اصطلاح جمع الجمع سید میشود 👈 سادات
جمع سیدة می‌شود 👈 سیدات
سادات یعنی آقایان
سیدات یعنی خانم‌ها
(سیداتی وسادَتی) در برنامه‌هاى خبرى که مجری می‌گوید، یعنی (اى خانم‌ها و آقایان).🗣
خوانش درست سَیِّد این است👈 س‌یْ‌یِ‌د
ولی در فارسی سِیِّد می‌گوییم و گاهی بسیار کوتاه می‌کنیم.
آسِد میرزا 👈 آقا سیّد امیرزاده


دانشنامه‌ی نام‌ها و واژه‌ها. انتشارات مدرسه.
https://t.me/ketabearabi

واژه‌ی (بَلبَشو) دگرگون شده‌ی (بِهِل و بشو) به معنای (بگذار و برو/ بنه و برو) از مصدرهای (هِلیدن و شدن) است.
(هلیدن) در بسیار گویش‌ها کاربرد دارد، مانند کُردی فَهلَوی: (بیل بِچِم) یعنی (بگذار بروم) و مانند گویش کرمانی (مِیلی؟) یعنی (اجازه می‌دهی؟) و مانند گویش همدانی (بیل) یعنی اجازه بده.
به یک حمله از جایشان بگسلد
چو بگسستشان بر زمین کی هلد؟
فردوسی

واژه‌ی موذى در (حرکات موذیانه، موش موذی و دشمن موذی) در فارسى، ریشه عربى دارد و معنایش آزار دهنده است. ریشه آن (مؤذی) است و سه حرفِ اصلی‌اش (ء ذ ی) می‌باشد. مؤذی اسم فاعل از (آذى. یؤذی. إیذاء) است.
یؤذی= مؤذی
در فارسى مؤذی mo'ezi را موذى moozi نوشته و خوانده‌اند.
ولی در کلماتى مانند مؤمن، مؤاخذه و مؤلف این چنین نشده است.

@ketabearabi

✅حرف《ط》ویژه‌ی واژگانی است که از زبانِ عربی به زبانِ فارسی آمده‌اند.📝

واژه‌های دارای ط عربی‌اند.
✅پس تهران، توس خراسان، استهبان فارس، پِترود مازندران و تالش به گونه‌ی طهران، طوس، اصطهبان، پطرود و طالش نادرست است.
✅در عربی گاهی حرف ت را در نام خاص به ط دگرگون می‌سازند؛ مانند إیطالیا، طوکیو، طبرستان (تپورستان) ، طاجیکستان، طَشقَند (تاشکند)
✅حتّی در عربی دموکرات را دیموقراط می‌نویسند. 
قمه‌زنی در گویش محلی عراق تَطبیر است که از طَبَر فارسی گرفته شده و طبر همان تبر است.
✅ارسطو و افلاطون و سقراط نیز مُعَرُّب‌اند.
✅املای توتی به گونه‌ی طوطی نادرست است. نام این پرنده به عربی البَبَّغاء است‌.
✅تهماسب یا تهماسپ یعنی دارنده‌ی اسبِ نیرومند (تَهم+ اسب) نوشتنِ آن به گونه‌ی طهماسب نادرست است.🐎
✅بلیت فرانسوی است؛ به گونه‌ی بلیط درست نیست.
✅امپراتور (لاتین)، تپش، تپانچه، باتری battery ، تایر tire و اتو (فارسی یا ترکی استانبولی) نیز با ت درست است.
✅اتاق عربی نیست‌؛ در عربی به اتاق می‌گویند: الغُرفة، الحُجرة 
اتاق، ترکی یا فارسی است. در ترکی استانبولی اوده به معنای اتاق است. 
در عامیانه‌ی مصر أوظة می‌گویند که یادگار زمان چیرگی ترکان عثمانی است.

برگرفته از👇
کتاب دانشنامه نام‌ها و واژه‌ها. 📙
عادل اشکبوس. 
انتشارات مدرسه.🏢
 

آدینه (جمعه)
《آدینه》 در اصل 《آذینه روز》 بوده است. ایرانیان، خودشان را در روز پایانی هفته می‌آراستند و به گردش و مهمانی می‌رفتند. 《آدینه》 همان 《آذینه》 است. 
ما امروزه تلفّظ ذال را در فارسی نداریم. ذال به دال تبدیل شده است. 
عرب این روز را 《جُمُعَة》 نامیده یعنی روز گردهمایی. 
تبدیل ذال به دال یا ز در فارسی امروز نمونه دارد؛ مانند: ذانستن (دانستن در فارسی/ زانستن در کُردی و تالشی)/ ذاماد (داماد در فارسی/ زاما یا زاوا در کُردی)

منبع: دانشنامۀ نامها و واژه‌ها. انتشارات مدرسه. عادل اشکبوس

آزوقه (آذوقه)
در اصل «آب‌زُقّه» بوده است. (غیاث اللُّغات صفحۀ 14) 
زُقّه در عربی یعنی دانه و آن است که پرنده🦜🦢🕊 از گلو بر می‌آورد و در دهان جوجه می‌اندازد و نیز دارویی است که با شیر مادر در دهان کودک 👼ریزند. حرف 《ب》 در 《آب‌زُقّه》 افتاده است؛ درست مانند «آخور» که آن هم «آب‌خور» بوده است.
آزوقه را آذوقه هم نوشته‌اند که بهتر است با 《ز》 نوشته شود.✍️

منبع: 📘
دانشنامۀ نامها و واژه‌ها. 
انتشارات مدرسه. 
عادل اشکبوس