چاخان/ آقا/آغا/ بیگ/ بیگم/ خان/ خانم/ خپل / قُرُمساق / اُلاغ /یوغور / قلدر/ آلتون( زر)/ اردو/ ایل / ایلخان/ایلچی/بَهادُر/تومان ( به معنی ده هزار)/سوغات/سیورسات/قورچی/نوکر / یاسا( به معنی قانون)/ یاغی
چاخان/ آقا/آغا/ بیگ/ بیگم/ خان/ خانم/ خپل / قُرُمساق / اُلاغ /یوغور / قلدر/ آلتون( زر)/ اردو/ ایل / ایلخان/ایلچی/بَهادُر/تومان ( به معنی ده هزار)/سوغات/سیورسات/قورچی/نوکر / یاسا( به معنی قانون)/ یاغی
خَرابات ظاهراً جمع خرابه و به معنی ویرانه هاست .در ادبیّات فارسی منظور از آن جایگاه بی اعتنایی به دنیا و آداب و رسوم و جای رسیدن به پروردگار است .
ولی ریشه ی خرابات ، « خْـوَر آباد » است . واژه ی « خْـوَر آباد » یعنی جایگاه خورشید . هنوز در کُردی ( کردی فَهلَوی )به خورشید می گویند « خْـوَر » و در نام « خراسان » نیز که پیوند « خْوَر + آستان » است و به معنی جایگاه خورشید است ؛ نام خور دیده می شود .
از آنجا که در آیین های یکتاپرستی روشنایی نماد پروردگار زمین و آسمان هاست واژه ی « خْـوَر آباد » بیانگر پرستشگاه است واژه ی « مِهراب » که در عربی به صورت « مِحراب » به کار رفته است نیز دارنده ی واژه ی « مِهر » است که به معنای خورشید است .محراب را به نادرست در دستور زبان عربی اسم مکان می دانند حال آنکه اسم مکان بر وزن مَفعَل ، مَفعِل و مَفعَلَة است و مِحراب بر وزن مِفْعال اسم آلت می شود . شُوَنــد ( دلیل )این نادرستی این است که ریشه اش را ندانسته اند. مهراب نیز همچو خرابات بار معنایی همانندی دارد .
تلفن پیوند (تله + فون ) است .این واژه از زبان فرانسه به فارسی آمده اما ریشه یونانی دارد. تله در زبان یونانی در واژه هایی مانند تلگراف ، تلگرام ، تله کابین ، تله سی به معنی دور است و فون نیز در این زبان شنیدن است . ای کاش همان آغاز کار اختراع تلفن ما به فارسی آن را دور شنو می نامیدیم .
پس تلفن یعنی شنیدن از راه دور .
اما موبایل، یا مُبایل. تلفن همراه (نام رسمی)، تلفن بدون سیم. این واژه انگلیسی است و در این زبان بصورت «Mobile» نوشته می گردد.موبایل در واژه اتوموبیل نیز هست . جالب است که برایش نام فارسی تلفن همراه برگزیده شده ناآگاه از اینکه بخش نخست آن بیگانه است . یعنی تغییر نام از موبایل به تلفن همراه کاری بیهوده بوده است . چون دست کن موبایل تک واژه است و تلفن همراه دو واژه ای است .
خَرابات ظاهراً جمع خرابه و به معنی ویرانه هاست .در ادبیّات فارسی منظور از آن جایگاه بی اعتنایی به دنیا و آداب و رسوم و جای رسیدن به پروردگار است .
ولی ریشه ی خرابات ، « خْـوَر آباد » است . واژه ی « خْـوَر آباد » یعنی جایگاه خورشید . هنوز در کُردی ( کردی فَهلَوی )به خورشید می گویند « خْـوَر » و در نام « خراسان » نیز که پیوند « خْوَر + آستان » است و به معنی جایگاه خورشید است ؛ نام خور دیده می شود .
از آنجا که در آیین های یکتاپرستی روشنایی نماد پروردگار زمین و آسمان هاست واژه ی « خْـوَر آباد » بیانگر پرستشگاه است واژه ی « مِهراب » که در عربی به صورت « مِحراب » به کار رفته است نیز دارنده ی واژه ی « مِهر » است که به معنای خورشید است .محراب را به نادرست در دستور زبان عربی اسم مکان می دانند حال آنکه اسم مکان بر وزن مَفعَل ، مَفعِل و مَفعَلَة است و مِحراب بر وزن مِفْعال اسم آلت می شود . شُوَنــد ( دلیل )این نادرستی این است که ریشه اش را ندانسته اند. مهراب نیز همچو خرابات بار معنایی همانندی دارد .
جواهر جمع جوهر است و جوهر عربی شده ی گوهر .
گوهر یعنی سنگ پر بها و ارزشمند . عربها گوهر را تبدیل به جوهر و سپس جواهر کردند و به خودمان پس دادند . اما امروزه آنان دیگر از این واژه بهره نمی برند بلکه مُـجَـوهَرات را به جایش استفاده می کنند.
جالب است بدانید که واژه انگلیسی jewelry نیز از همین ریشه است.
بسیاری از سنگ های با ارزش در عربی نام فارسی دارند .مانند : زمرد ، زبرجد ، لعل ، فیروزج ، الماس ( نیاز به ال ندارد . اصل آن بی ال درست است . پس از ورود به عربی حرف شناسه ی ال گرفت . و در فارسی آن را با ال به کار می بریم . حال آنکه « ماس » درست تر است .در شمال دینور بالتر از میانراهان در استان کرماشان « کرمانشاه» گردنه ای به نام « مِله ماس ـ هست . یعنی گردنه ی الماس .) یاقوت ( برخی یاقوت را یونانی می دانند )
برخی را باور این است که نماز از مصدر نمیدن به معنی خم شدن و تعظیم کردن است . در کردی فَهلَوی یا فیلی فعل «بِنَم » به معنی « خم کن » هنوز به کار می رود . و می گویند «نماز »بن مضارع «نمیدن »است .
ببینیم در لغتنامه دهخدا در باره ی نمیدن چه آمده است .
نمیدن . [ ن َ دَ ] (مصدر است ) میل کردن . توجه نمودن . ۞ (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) :
کارم شهوی و غضبی بود شب و روز
بر خویشتن از عجب و تکبر بنمیدم .
وقت مرگ آید در آن سو می نمی
چون که دردت رفت پس چون اعجمی .
برخی نیز می گویند : نماز (نه + ماز ) است و ماز یعنی پیچ و خم و نماز یعنی پیچ و خم ندارد .بلکه راه راستی به سوی خداست .
اما گروه دیگر می گویند : در زبان پارسی باستان ( دورهی ساسانیان) ، نماز عبارت بود از کرنش و نیایشی که فرودستان نسبت به بالادستان و ایزدان انجام میدادند این واژه در متون دینی باستان «نماچ» تلفظ شده. برابر آنچه در کتاب «مینوی خرد» آمده است ،نماز در برابر ایزدان در سه زمان«سهپاس» انجام میگرفت که عبارت بودند از بامداد، نیمروز، و ایوار( غروب). شاید واژه «سپاس» که امروز در زبان ما رایج است ریشه در همان «سهپاس» داشته باشد. اینهم که ما ایرانیان نمازهای پنجگانه را در سه نوبت میخوانیم شاید بیارتباط با این ریشه تاریخی نباشد
ریشه ی واژه ی « قَـهرمان » واژه ی « کَهرمان » است . راست این است که قهرمان گونه ی عربی شده ( مُعَرَّب ) واژه ی « کهرمان » است . کهرمان یا قهرمان پیوندی از « کهر » یا « کار » + « مَن » یا « مان » است .
پس قهرمان یا همان کهرمان به معنی « مرد کار » است . منظور از مرد آدمی است . انسانی که کارکُن و کارآمد است . کار او بی مانند است .
« مَن » در واژه های دیگری مانند : دُش+ مَن / به + من / هو+ من نیز یافت می شود .
در عربی قهرمان را « بَطَل » می نامند . « بَطَل » یعنی : « بَطَلَ دَمَ الحَریف. » یعنی : « خونِ حریف را باطل ساخت. »
در انگلیسی واژه ی hero به کار می رود . این واژه یادآور فریادی است که ناخودآگاه آدمی از درون برمی آوَرد. پس hero همان صدایی است که برای آفرین گویی بر زبان می آید . واژه ی « هورا » بدین واژه همانندی دارد .
از آنجا که بنیانگذار پست در جهان ایرانیان زمان کورش و داریوش در دوره امپراتوری هخامنشی بودند، حدس می زنم پست همان پوست باشد که نامه را روی آن می نوشتند و بَرید به معنی پست هم همان بُریده یا دم بریده باشد . زیرا در آن دوره در چاپارخانه ها دم اسب را برای اینکه سریع تر بدود کوتاه می کردند. در فرهنگ های عربی ریشه بَرید را فارسی می دانند.
در عربی معاصر چنین کلماتی را به کار میبرند:
(ألتونْجیّ) آلتون + چی = زرگر، طلاچی
آلتون نامی ترکی به معنای زر سرخ است. مانند قِزِل که آن هم به معنای طلاست.
(جَزْمَجِیّ) جزمة: چکمه + چی = کفشدوز
(أجْزاجیّ) أجزاء + چی = داروخانهدار معادل الصَّیدَلی یا الصیدلانی
در عراق
الشکرجی (الشَّکَر + چی): شکرچی، شیرینیفروش مثل جواد الشکرجی هنرمند عراقی. معادل الحَلوانیّ
ریشۀ دو واژۀ ماسک و فرنطینه
Mask : ماسک، نقاب
این واژه در زبان فرانسه واژه masque ، در زبان ایتالیایی واژه maschera و mascara است که همگی از واژه maskharah (مسخره) در عربی برگرفته شده اند؛ زیرا پوششی مسخره بر رخسار بوده است. در گذر زمان گستردگی معنایی یافته است.
ریشۀ واژۀ قَرَنطینه
از واژۀ ایتالیایی quarantina یا quaranta giorni گرفته شده و مربوط به بندر ونیز در سدۀ هفدهم میلادی و به معنای دورۀ چهل روزه است. ⛔️
امّا در زبان فارسی، قرنطینه از واژۀ فرانسوی quarantaine که از همان ریشه میباشد برگرفته شدهاست.
کارانتین، مُعَرَّب شده و به قَرَنطینه تبدیل شده است. این در حالی است که در عربی👳 بدان «حَجر صِحّی» گفته میشود و نیازی به تعریب کارانتین نبوده است.😉 درست مانند واژۀ «کَند» که در فارسی بیهوده آن را معرَّب کرده و «قند» تلفّظ کرده ایم. حال آنکه عربی چای را با قند نمی نوشد. خوب شد که «کندو» را «قَندو» نکرده ایم.
تبدیل کاف به قاف در معرَّب سازی کاری رایج است؛ مثال:
کوهستان: قُهِستان/ کَندَک: خندق/ سوکراتیس: سقراط/ روچیک یا روزیک: رزق/ نَرمَک: نَرمَق جمع آن نَمارِق
دانشنامه نامها و واژهها📕
دانشنامۀ نامها و واژه ها. عادل اشکبوس. انتشارات مدرسه