«ما» معانی و کاربردهای زیادی دارد؛ مثال:

﴿ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ : به او شعر نیاموختیم

﴿ما یَنبَغی لَـهُ : شایستۀ او نیست.

﴿ما هذا بَشَراً این آدمی­زاد نیست.

﴿و أَوصانی بِالصلاة و الزکاة ما دُمتُ حیّـاً مریم/31 در اینجا ما دُمتُ یعنی مدّت زندگی­ام.

ما هذا؟ این چیست؟

﴿ما عندکم یَنفَدُ و ما عنداللهِ باقٍ آنچه نزد شماست تـمام می­شود و آنچه نزد خداست ماندگار است.

﴿إن تبدوا الصدقات فنعما هی یعنی فنعم الشیء هی.

غَسَلْتُـهُ غُسلاً نِعما و دَقَقْـتُهُ دقّـاً نعما؛ یعنی نِعمَ الغُسل و نِعمَ الدَّقّ.

مَرَرْتُ بِـما مُعجِب لَکَ؛ یعنی بشیءٍ مُعجِبٍ لَکَ.

ما أجمَلَ الرَّبیعَ! : بهار چه زیباست!

إنَّـما أخوکَ ذو هِمَّـةٍ. در اینجا حرف کافّـۀ ما اجازه نداده است که إنَّ بتواند کلمۀ أخ را منصوب کند. إنَّ أخاکَ ذو همةٍ.

مادامت السماوات و الأرض؛ یعنی چندان­که آسمان­ها و زمین بپاید. (از اقسام مای زائده مای تأکید به معنای «چندان­که» است.)

﴿القارعة ما القارعة ؛ یعنی قیامت و چه قیامتی! در اینجا «ما» برای تفخیم به کار رفته است.