خدا
یعنی کسی که خودش آمده و آفریدگار ندارد و در اثر کوتاه شدن «خْوَت آی» یا «خود آی» به خدا تبدیل شده است.
خدا در اصل «خْوَد آی» است. «خْوَد» همان «خود» و «آی» بن مضارع آمدن است. پس «خوَد آی» یا «خُدای» یا «خدا» یعنی «خود آمده» ؛ (کسی که آفریننده ندارد و خودش آمده است.) در سِراجُ اللُّغات و غیاثُ اللُّغات و بسیاری کتابهای دیگر لغت به این موضوع اشاره شده است.
شباهت نام خدا در زبانهای اروپایی با تلفّظ فارسی آن شاید تصادفی نباشد:
خوت God در نروژی ؛ گاد God در انگلیسی با خدا ، Gott در آلمانی ؛ Gud در سوئدی؛ Gud در نروژی شاید گاد در اصل گُدا یا گادا باشد که همان خُدا است. (این تنها یک گمان است.)
تورانیان دیوپرست بودند و ایرانیان خداپرست. در متون کهن دیو یک موجود هیولایی نیست. بلکه خدای تورانیان است. امروزه میبینیم در بسیاری از زبانهای هند و اروپایی واژۀ خدا به همین دیو شباهت دارد. زئوس، تئوس، دیوس، دییو ...
ایتالیایی Dio (دییو) ؛ پرتغالی Deus (دِئوس) ؛ رومانیایی zeu (زِئو) ؛ فرانسوی Dieu (دیو) ؛ لاتین Deus (دِئوس) ؛ لیتوانیایی Dievas (دیواس) ؛ سِئوش θεός در یونانی
حتّی در زبان کُردی به هنگام دعا برای کسی که از خانه خارج میشود میگویند: «کِر داوْ دَ دَورِتَو.» یعنی «خطّ داو به دورت باشد.» خطّ داو یعنی دایرهای که «داو» برای در پناه نگاه داشتنِ تو به دورت بکشد. «داو» همان «دیو» است که به خطا برخی آنرا داود میپندارند حال آنکه داو است.
واژۀ «دیو» در نام خانوادگیِ «دیوسالار» در مازندران اشاره به همین سخن است.
«خُدا» به معنای «صاحب» نیز به کار رفته است؛ مانندِ «کَدخُدا» به معنای «صاحبِ خانه» ، «دهخُدا» به معنای «صاحبِ ده» ، «ناوْخُدا» که «ناخُدا» گفته شده و به معنای «صاحبِ کشتی» است. در زبانِ کُردی فَهلَوی «فَیلی» واژۀ «خاوِن» دگرگونشدۀ «خُداوَند» هنوز به معنای «صاحب» کاربرد دارد.
«خداوند» و «خداوندگار» لقب پادشاهان و فرمانروایان نیز بوده است.
واژۀ «خُدا» یا «خُدای» در فارسیِ میانه به معنای «ارباب» و «پروردگار» است. واژۀ «خَدیْوْ» یا «خِدیْوْ» برگرفته از واژۀ بَلْخیِ «خُـوَدیُ» به معنای ارباب است. این واژه در مصر به صورتِ «خِدْیَو» به معنای «شاه» یا «وزیر» به کار رفته است. «اسماعیلپاشا» نخستین شاهی بود که لقبِ «خِدْیَو» گرفت و پس از او لقب شاهانِ دیگر شد.
عادل اشکبوس. دانشنامۀ نامها و واژهها. انتشارات مدرسه