نَبـیّ در اصل نَبیء و از ریشۀ نَبَأ به معنای خبر بوده که به نبیّ تبدیل شده است
[اِزْدادَ، یَزْدادُ، اِزْدیاد = اِفْتَعَلَ، یَفْتَعِلُ، اِفْتِعال] اِزتَیَدَ! اِزْتَادَ ! اِزْدادَ
اکتشاف یافتن چیزی است که قبلاً بوده و مانع و پوششی جلوی دیدن را میگرفته است؛
ولی اختراع یعنی پدید آوردن چیزی که قبلاً نبوده است
واژۀ «چوبان» در اصل «چوب+بان» بوده است. آن که چوب در دست دارد تا چارپایان را مهار کند. چوببان برای سادگیِ گفتار به چوپان دگردیسی یافته؛ سپس شُبان و شَبان شده است. خوانشِ درست، شُبان است که در کردی شُوان و در فارسی شَبان شده است.
«پاسُخ» از دو بخش «پاد» به معنای «ضد» و «سخن» ساخته شده است. «پاسُخ» در اصل «پادسُخَن» بوده است. «پاد» در «پادزَهر» و «پادتَن» نیز یافت میشود.
پاسخ یعنی آنچه در برابر سخن دیگری میگوییم.
«جواب» واژهای عربی است.
ریشۀ واژۀ «جارو»
«جارو» در اصل «جاروب» بوده و به معنای روبندۀ جاست. ابزاری که جا را میروبد.
خاکروبه نیز همین بخشِ «روب» را دارد.
در «رُفت و روب» نیز همین پارۀ واژگانی دیده میشود.
«رَواج» واژهای عربی از ریشۀ واژۀ پهلوی «رواگ» است. «رَوا» بن مضارعِ «رَو» دارد.
در زبان پهلوی بسیاری از واژهها به «گ» پایان میپذیرفته است؛ مانند: مُردَگ (مُرده)، زندَگ (زنده). در کردی فَهلَوی هنوز زنده و مُرده را «زِنِگ» و «مِردِگ» میگویند.
«قلم» از ریشۀ «کَلَموم» در لاتین برگرفته شده است.
در زبانِ پارسی به آن «خامه» و «کلک» میگویند.
ریشۀ واژۀ فَرسَنگ
شاید فرسنگ، پیوند دو بخشِ «فَر» به معنای «فراوان» و «سنگ» باشد. «فَرَه» در زبان کُردی بدین معنا کاربرد دارد. فَرزان نیز به معنای بسیار دانا از ریشۀ «فَر + زان» است. شاید در گذشته برای مسافران سازهای (مانند برج) از سنگِ فراوان میساختند تا راه را گم نکنند و این سازهها در فاصلههای دور از هم بوده است.