واژۀ نفر در عربی کهن معنای جمع داشته است؛ مثال: خمسة نفر.

در عین حال جمعِ آن به صورت أنفار نیز درست است.

نَفَر به معنای گروه مردم از سه تا ده نفر نیز می باشد.

«ثَلَاثَةُ نَفَرٍ او ثلاثه أَنْفَارٍ»: سه نفر؛

«نَفَرُ الشَّخص»: دار و دستۀ شخص؛

«یومُ النَّفَرِ» مترادف یَوْمُ النَّفْر است؛ یعنی روز سیزدهم ذی حجه که حاجیان از مِنى به سوى مکه راهی مى شوند.

کاربرد نفر در متون کهن با متون معاصر متفاوت است.

وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ توبه: 122

و ( هنگامی که رسول فرمان جنگ دهد ) نباید مؤمنان همگی بیرون روند پس چرا از هر گروهی جمعی برای جنگ و گروهی نزد رسول برای آموختن علم دین مهیا نباشند تا قوم خود را چون به نزدشان بازگشتند بیم رسانند ، باشد که ( از نافرمانی خدا ) حذر کنند.

قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا ﴿١ الجن﴾

بگو: «به من وحی شده است که تنی چند از جنّیان گوش فرا داشتند و گفتند: راستی ما قرآنی شگفت آور شنیدیم.

در تداول مردم در عتبات عالیات اهل زبان واژۀ نفرات را به کار می برند و با واژۀ أنفار مأنوس نیستند.

در اعداد سه تا ده باید به شکل مفرد کلمه نگاه کنیم؛ مثاً ثلاثة کیلومترات درست است اما برخی می پندارند ثلاثة کیلومترات غلط است. در حالی که درست است. هرچند شکل دوم نیز به کار رفته است.

گاهی اهل زبان کلمه ای را برخلاف قاعده جمع می بندند. مثلا أماکن و أمکنة جمع مکان است. در حالی که جمع باید مکائن گفته شود. چون ریشۀ مکان (ک و ن) است نه (م ک ن)

یا جمع بِئر طبق قاعده باید أبآر شود اما اهل زبان در عربی فصیح آبار گویند و شگفت آنکه در عامیانه أبیار گویند که به أبآر نزدیک است که همزه برای راحتی تلفظ به ی تبدیل شده است.

جمع تُفّاح باید تَفافیح باشد حال آنکه اهل زبان تُفّاحات به کار می برند و اگر تفافیح گفته شود نیز درست و طبق قاعده است.