ریشۀ نام «تاریخ» چیست؟

بسیاری می‌پندارند واژۀ «تاریخ» عربی است؛ امّا این واژه عربی‌شدۀ واژۀ پارسی «تاریک» است؛ زیرا به‌راستی گذشته در تاریکی قرار دارد. ریشۀ خودِ واژۀ «تاریک» نیز «تار + ـیک» است. «تار» یعنی «تیره، نا روشن». «یک» نیز در پارسی کهن پسوندِ «صفت‌ساز» بوده است. باریک (باری که بر چارپا می‌نهادند، کم‌پهنا بود و باریک منسوب به بار است.)، نزدیک (منسوب به نزد)، پارسیک. در زبان‌های غربی نیز این پسوند در واژگانی مانند انفورماتیک، دیپلماتیک وجود دارد.

در مجلّۀ «الدِّراساتُ الأدبیّة» بهار و تابستان ۱۳۴۳ دیدگاه‌هایی گوناگون دربارۀ واژۀ «تاریخ» آمده است و نظر «حمزه اصفهانی» دربارۀ عربی شدن «ماه‌رُخ» یا «تاریک» را بررسی کرده‌است و نتیجه گرفته که تبدیل «تاریک» به «تاریخ» منطقی‌تر است.

واژگانی مانند لغت، فلسفه، جغرافی و تاریخ در متونی مانند قرآن کریم وجود ندارد؛ زیرا بعدها به عربی و فارسی راه یافت.  

دانشمندان صرف‌ونحو عربی دربارۀ ریشۀ این واژه سردرگم شده‌اند. برخی آن را «تَوریخ» از ریشۀ «ورخ» و برخی «تأریخ» از ریشۀ «ءرخ» بر وزن «تَفعیل» دانسته‌اند.

برخی ریشۀ آن را در «ماه‌روز» جُسته‌اند. واژۀ «ماه‌روز» در ایران باستان به معنای تعیین روزی است که در آن امری مشهور بین ملت یا دولتی آشکار شده یا آنکه در آن روز رویداد ترسناکی مانند زمین‌لرزه یا توفان روی داده است.

در برخی از گزارش‌ها آمده‌است که چون «عمر بن خطّاب» در تعیین مبدأ محاسبۀ زمان به دشواری برخورد، به پیشنهاد هرمزان (از اسیران ایرانی ساکن در مدینه) از تعریب واژۀ فارسی «ماه‌روز»، واژۀ «مورّخ» را ساختند و مصدرش را «تاریخ» قرار دادند.

این نظر منطقی به نظر نمی‌رسد؛ زیرا تبدیل «ز» در «ماه‌روز» به «خ» و ساخت واژۀ «مورَّخ» در عربی دور از ذهن است.

«ابومنصور جوالیقی» ریشۀ تاریخ را غیر عربی دانسته در حالی که جوهری، آن را از «الإرخ» به معنای «ماده گاو جوان وحشی» و «ابن منظور» از «أرَخَ» و «وَرَخَ» (واو بدل از همزه) دانسته‌است.

امّا «اَصمَعی» نیز گفته است که قیسیان و تمیمیان هر دو برای تعیین زمان گونه‌هایی از این واژه را به‌کار برده‌اند و این نشان می‌دهد که تاریخ واژه‌ای عربی است.

فرانتس روزنتال احتمال داده که این واژه برگرفته از «ارخو» اَکَدی یا «یَرِخ» عبری به‌معنای ماه باشد.

«تاریخ» در زبان‌های اروپایی « History » از ریشۀ « hístōr » در یونانی است که به معنای بازگو کردن رویدادهای گذشته است.

به گمان برخی زبان‌شناسان، عرب «ماه رخ» پارسی (که شکل‌های گوناگون ماه در هر روز را نشان می‌دهد) را، «ماروخ» گفته‌اند و از آن مورّخ و تاریخ را برگرفته‌اند. همان طور که «سایَه» به «ساعَة» و «مزگِت» به «مَسجِد» و «اَندازَه» به «هَندَسَة» تبدیل شد.