«لسان صدق» در ﴿واجْعلْ لی لسان صدقٍ فی الآخِرین﴾از باب مجاز مُرسَل است. علاقتُهُ الآلیة. اگر برای بیان یک چیز به بخشی از آن اشاره کنیم و منظورمان کل آن چیز باشد یا به عکس، به کلیتی اشاره کنیم و منظورمان جزء باشد، از آرایهٔ بخشگویی استفاده کردهایم. بخشگویی یکی از آرایههای ادبی کهن است و به آن مَجاز مُرسَل هم گفتهاند؛ مثلاً در جملۀ «احمدشاه قاجار تاج و تختش را از دست داد»، منظور آن است که سلطنتش را از دست داد. (جزء به کل). یا به عکس: اگر کسی از ما پرسید: «آیا به سفر میروی؟» و ما در جوابش بگوییم «باید با خانه هماهنگ کنم»، منظور ما از خانه همان افراد خانه است. (ارادهٔ کل به جزء). وقتی میگوییم «پدر، نانآور خانه است»، منظورمان از نان، روزی است و نان، در واقع بخشی از آن به شمار میآید. یا وقتی میگوییم که «هزاران دیده، نگرانِ اوست»، منظورمان هزاران انسان است و «چشم» که بخشی از یک انسان است را برای اشاره به انسان بهکار بردهایم. در «فکر نانت را بکن، که خربزه آب است» منظور از «نان» کسب و کار و روزی و هر چیزی است که اصل است، و «خربزه» بهجای هر چیزی که فرعی و یا تفنّنی است قرار میگیرد.
﴿واجعل لی لسان صدق فی الآخرین﴾ابراهیم 7از خداوند تعالی میخواهد تا برای او در آینده فرزندی قرار دهد که یاد نیکوی او باشد؛ یعنی مانند زبان خود او خواستههای وی را بیان کند، و خداوند در آخر الزمان کسی را برمیانگیزد که به دعوت او به پا خیزد و مردم را به کیش و ملت او یعنی دین توحید دعوت نماید. برخی مفسران گفتهاند: مراد از (لسان صدق) بعثت خاتم الانبیا6است و از خود آن حضرت هم روایت شده که فرمود: من دعای پدرم ابراهیم هستم. بعضی دیگر نیز آن را به معنای این دانستهاند که خداوند ذکر جمیل و ستایش نیکوی او را تا قیامت باقی بگذارد و خداوند هم دعای او را برآورده کند و اهل ایمان همواره از ابراهیم 7به عنوان قهرمان توحید یاد میکنند.